دانلود

دانلود رایگان نرم افزار،بازی,کتاب,آموزش،فیلم, نرم افزار و بازی های موبایل

دانلود

دانلود رایگان نرم افزار،بازی,کتاب,آموزش،فیلم, نرم افزار و بازی های موبایل

  • ۰
  • ۰

پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار

 

پریناز ایزدیار متولد ۸ شهریور ۱۳۶۴ اســت .و مدرک کارشناسی گرافیک دارد. شش سالی از حضورش در عرصه بازیگری می‌گذرد امــا ۵ کیلومتر تــا بهشت؛ اولین سریال او محسوب می‌شد؛ کــه بــا نقشی متفاوت؛ بــه خانه‌های مردم آمد و شاید همین نقش بــه اصطلاح «روح» باعث شــد چهره و توانایی‌هایش نسبت بــه قبل بــرای ایرانیان شناخته‌تر و ملموس‌تر شود.

 

مصاحبه بــا پریناز ایزدیار

 

پریناز ایزدیار : راستش من هم بــه مسائلی مانند ازدواج کردن و بچه‌دار شدن فکر می‌کنم امــا تصمیم خاصی ندارم کــه بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج می‌کنم
به بهانه بازی پریناز ایزدیار در سریال “شهرزاد”

وقتی بــا پریناز ایزدیار صحبت ‌کردیم خودمان هم باورمان نمی‌شد کــه او یک‌دهه را در ایــن حرفه پشت سر گذاشته است؛ یک‌دهه پرافت و خیز کــه حالا نتیجه‌اش شده نقش فوق‌العاده‌ای همچون «شیرین» در کاری آبرومندانه بــه نام «شهرزاد» از کارگردانی شناسنامه‌دار چــون حسن فتحی و در کنار چهره‌هایی کــه هــر یک خود ستاره‌اند. ایزدیار ایــن روزها دور تازه‌ای از کار را شروع کرده و دور نـیـسـت زمانی‌که نقطه عطف بازیگری‌اش را بر پرده سینماها ببینیم. او از همان معدود استعدادهایی اســت کــه در کارهایش نشان داده چــه چیزهایی در چنته دارد.

پرکاری مزیت نیست

تقریبا یک‌دهه اســت کــه در عرصه بازیگری فعالیت می‌کنم. سعی کرده‌ام در ایــن سال‌ها آهسته و پیوسته جلو بروم. اگــر بعد از آنکه کارهایی مانند «پنج کیلومتر تــا بهشت» یــا «زمانه» بــا استقبال روبه‌رو شدند ـ کــه بــه دنبال آنها پیشنهادات کاری‌ام افزایش پیدا کــردنــد ـ  هــر کاری را  می‌خواستم قبول کنم بــه نوعی سوءاستفاده از موقعیتی بود کــه برایم ایجاد شده بود؛ ضمن آنکه اصلا دلم نمی‌خواست بــه اعتبارم کــه در ایــن سال‌ها بــه سختی بــه دست آورده ام ؛ آسیب بزنم. بــه نظرم پرکاری؛ مزیت نیست. ترجیحم ایــن اســت کارهایی را بازی کنم کــه دوست دارم و بــرای آنها سرم را بــا افتخار بالا نگه دارم.
مشغله‌های هنرمند بیکار

شاید یک معنای بیکاری در عرصه ما ایــن باشد کــه آدم جلوی دوربین نرود امــا بــه نظر من حــتـی اگــر این‌طور باشد بازیگر می‌تواند خودش را بــه شکل درستی بــا هنر مشغول نگه دارد. شخصا بــا تماشای فیلم و مطالعه سعی می‌کنم در چنین مواقعی از نظر دانش پربار شوم. گزیده کار کردن و لذت بردن از کارهایی کــه واقعا دوست‌شان دارم؛ بسیار بهتر از پذیرفتن نقشی اســت کــه دوست ندارم و آن حال خوب را در من ایجاد نمی‌کند.

عقبگرد ممنوع. ... . !

از تلویزیون فاصله نگرفته‌ام. سه کار در تلویزیون داشتم کــه آثار موفق و موجهی بودند. به‌ویژه بعد از سریال «زمانه» و کار آقای حسن فتحی بــه نوعی سطح توقع خودم هم از کار بالا رفت؛ بــرای همین دلم نمی‌خواهد هــر سریالی را بازی کنم. وقتی می‌دیدم ایشان سر کار بــا چــه دقت و وسواسی بــرای هــر پلان انرژی می‌گذارند؛ کار برای‌شان مهم بود و بــه اصطلاح عامیانه بــه کار آب نمی‌بستند؛ دلم می‌خواست بــا کارگردانی کار کنم کــه همین ویژگی‌های را داشته باشد. اگــر پیشنهادی باشد کــه هم کار مناسب و خوبی باشد و هم کارگردانش سطح درک کاری‌‌اش خوب باشد؛ حتما می‌پذیرم. دوست ندارم از سطح کارهایی کــه داشتم عقبگرد کنم.

استادی به‌ نام حسن فتحی

واقعا این‌طور نبوده کــه فــقــط بــه اسم‌ها توجه کنم و بــه واسطه اسم کارگردان و تهیه‌کننده در فیلمی حاضر شوم؛ البته وقتی صحبت از شخصی مانند حسن فتحی اســت شما بــا اعتماد کامل جلو می‌روید. من هیچ دوره آکادمیکی در بازیگری ندیده‌ام و بــه تجربه سر صحنه کارها یاد گرفته‌ام و بــه جرات می‌گویم بزرگ‌ترین استادم تــا ایــن تاریخ ایشان بودند؛ چــه سر سریال «زمانه» کــه ۱۱ ماه طول کشید و چــه در کار «شهرزاد» کــه هشت ماه مشغول کار بودم و مدتی طولانی بود؛  نکته‌های بسیاری از ایشان یاد گرفتم.

وجود چنین شخصی وسواس‌ کاری شما را بالا می‌برد؛ حــتـی بعد از مجموعه «زمانه» از من خواستند در هــر کاری بازی نکنم. من هم بــه ایشان و هم بــه خودم قول دادم بــرای کارم ارزش قائل شوم و در کارهای مطرحی کــه اسم دارند؛ کار کنم. گاهی بــا کارگردان‌های کار اولی کار می‌کنید کــه از آنها هم چیزهای بسیاری می‌آموزید؛ مثل سام قریبیان کــه کار کردن بــا گروه او واقعا لذت‌بخش بود. بــرای خود من اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد کارگردان.

دنبال نقش نمی‌روم

فکر می‌کنم اواخر سریال «زمانه» بود کــه آقای فتحی اعلام کــردنــد قصد دارند مجموعه‌ای را بــرای شبکه خانگی بسازند و این‌طور نبود کــه آن زمان بــه من بگویند مرا بــرای نقش «شیرین» در نظر دارند؛ ضمن آنکه آن زمان هنوز فیلمنامه هم حاضر نبود. من هم از آن آدم‌هایی نیستم کــه بروم و بگویم نقشی بــه من بدهید کــه البته بعضی‌ها می‌گویند و خیلی هم کار بدی نـیـسـت اگــر کسی ایــن کار را بکند! سال گذشته مشغول بازی در تئاتری بودم کــه از دفتر آقای عفیفه بــا من تماس گرفتند کــه بــرای کار «شهرزاد» بروم و اتفاقا جزو نخستین بازیگرهایی بودم کــه بــه کار وارد شدم

شیرین بــرای شهرزاد

از بازی در «شهرزاد» بسیار لذت بردم. جدای از هــمــه مسائل مانند کارگردان؛ تیم بازیگران؛ عوامل؛ قصه و. ... . کاراکتر شیرین از آن نقش‌هایی بود کــه همیشه دوست داشتم بازی کنم. کار کردن بــا ایــن عوامل از خود آقای فتحی تــا استاد نصیریان؛ شهاب حسینی؛ ترانه علیدوستی و. ... . خیلی خوب بود و من احساس کردم چقدر چیزهای خوب از آنها یاد گرفته‌ام.

شرط اول؛ اعتماد بــه نفس

به نظرم شرط اول بازیگر شدن اعتماد بــه نفس اســت کــه در گویش عامیانه شاید بتوان بــه آن پررویی هم گــفــت و ایــن بــرای هــر بازیگری لازم است. وقتی دچار ترس و اضطراب باشی تمرکزت را از دست می‌دهی و چیزی از کاری کــه انــجـام می‌دهی متوجه نمی‌شوی؛ بــه همین خاطر پلان‌ها را از دست می‌دهی.

شاید شروع کاری پر از بازیگران تراز اول مانند «شهرزاد» بــا کمی هیجان همراه باشد امــا ترس و اضطراب نبود. در ایــن کار به‌خصوص هــمــه عوامل همراه بودند و من احساس راحتی داشتم؛ مثلا ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» بــرای من قبل از آنکه بــه بازیگری وارد شوم؛ بهترین بازیگر سن خودش بود و هنوز هم در هم‌نسل‌های خود بهترین اســت امــا اصلا نگاه از بالا بــه پایین ندارد. استاد نصیریان هم کــه بی‌نظیر هستند و من از انرژی خوبی کــه می‌دادند؛ بسیار احساس خوبی داشتم؛ همین‌طور سایر هنرمندانی کــه در کار حضور داشتند.

نقشی کاملا دور از خودم

نقش شیرین حــتـی زمانی کــه فیلمنامه را می‌خواندم برایم جذاب بود. درواقع هــمــه کاراکترهای«شهرزاد» فوق‌العاده هستند و بــرای کسی کــه بخواهد آن را بازی کند؛ پتانسیل بالایی در جذب کردن داشت. امــا من واقعا شیفته شیرین شدم و اگــر قرار بود بــه سلیقه خودم نقشی از کار را انتخاب کنم بی‌شک سراغ شیرین می‌رفتم چــون خیلی دور از خودم بود و می‌خواستم ببینم چگونه از پــس آن برمی‌آیم. سخت بودن نقش را دوست داشتم و البته بــه جز تلاش خودم؛ راهنمایی‌های آقای فتحی هم جای خودش را داشت.

عشق دوران کودکی

بازیگری از همان اول هم برایم مهم بود. همیشه از کودکی هم بازیگری را به‌شدت دوست داشتم. درست اســت کــه مثل هرکس دیگری شهرت را دوست داشته و دارم امــا برایم اصل نبود؛ ضمن اینکه حالا برایم تــا حدودی عادی شده؛ یعنی بــرای هــمــه آنها کــه بازی می‌کنند بعد از مدتی عادی می‌شود و چــه بسا بعضی‌ها بخواهند ایــن مقوله کمتر شــود تــا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند.

خانواده تحصیلکرده من

من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم امــا خانواده‌ام مخالف بودند. هم برادر و هم خواهرم دکتر هستند و پدرم نــیــز وکیل هستند. بــرای همین خانواده‌ام دوست داشتند یــا پزشک شوم یــا وکیل. امــا بعد کــه اصرار مرا دیدند برایم شرط گذاشتند کــه حتما یک رشته درست و حسابی و بــه قول خودشان سنگین و رنگین هنر را بخوانم و من هم گرافیک خواندم.

حس نگرانی و استرس

آن اوایل کــه بازیگری را شروع کردم شاید حرفه‌ای نبود امــا باز هم جدی و مهم بود؛ حــتـی جاهایی ناامید شدم چــون هم کار سختی اســت و هم اینکه بــه هــر حال وقتی تازه‌وارد هستید آنقدر کاری بــرای شما وجود ندارد. شاید تنها تعداد اندکی بازیگر بودند کــه از همان اول؛ کارشان را بــا قدرت و کارهای خاص شروع کردند. بــرای همین همیشه یک حس نگرانی و استرس بــا من بود؛ حــتـی در دوره‌ای حدود یک سال و نیم کار نکردم تــا اینکه تله‌فیلمی را بــا علیرضا امینی کار کردم و بعد از آن اوضاع بهتر شد. راستش چــون بــا وجود هــمــه مخالفت‌ها و زحمت بسیار آمده بودم دلم می‌خواست بــه خودم ثابت کنم کــه می‌توانم. آدم سرسختی هستم و اگــر چیزی را بخواهم می‌جنگم و آن را بــه دست می‌آورم.

از روانشناسی تــا فلسفه

وقتی درگیر کار بازیگری باشم یــا درگیر کارهای زندگی و شخصی‌ام نباشم؛ حتما یــا مطالعه می‌کنم یــا فیلم می‌بینم. اینها اولویت‌های من در فراغت هستند؛ البته زمانی نقاشی هم بود کــه مدتی اســت فرصت نکرده‌ام سمت آن بروم ولــی حتما آن را هم دنبال می‌کنم. کتاب‌های رمان و روانشناسی به‌خصوص در زمینه‌های خودشناسی و فلسفه ‌یونگ را زیاد می‌خوانم؛ یک‌جورهایی سلیقه‌ام اســت کــه هم در زندگی شخصی زیاد بــه من کمک کرده و هم در انتخاب‌ها و بازی کردن نقش‌ها برایم مفید بوده است.

برنامه‌های موسیقایی

خیلی دوست داشتم کــه موسیقی کار کنم و نواختن ساز را یاد بگیرم امــا شاید در ایــن زمینه بی‌استعداد بودم یــا بــه آن شکل جدی و حرفه‌ای دنبالش نرفتم. بــه هــر حال در برنامه‌ام هست کــه حتما یادگیری ساز را شروع کنم. درباره سبک‌های مورد علاقه‌ام در موسیقی بــایــد بگویم مقید بــه هیچ سبک خاصی نیستم. هــر آهنگی کــه خوب باشد را می‌شنوم؛ خواه سنتی باشد یــا پاپ یــا راک یــا هیپ‌هاپ. از موسیقی به‌شدت لذت می‌برم. یک‌جورهایی خیلی اوقات هدفون در گوشم اســت یــا در خانه کــه هستم حتما دوست دارم روزم را بــا شنیدن موسیقی شروع کنم یــا دست کم؛ تلویزیون روشن باشد و صدایی در نزدیکی باشد کــه بشنوم.

راه‌های رسیدن بــه آرامش

سعی می‌کنم هنگام کار حتما ذهنم را خالی و آماده کار نگه‌دارم چــون بــه تمرکز احتیاج دارم. بــرای تمرکز هم مراقبه نمی‌کنم. برنامه من بــرای آرامش خیلی ساده است؛ البته اینها از چند سال پیش برایم مهم شده وگرنه قبلا این‌طوری نبودم. نخستین کارم ایــن اســت کــه گوشی را سایلنت می‌کنم و بــرای مدتی کــه مشغول کارم بــه گوشی‌ام نزدیک نمی‌شوم؛ ایــن خیلی مهم است. بعد هم اینکه سعی می‌کنم بــه چیزی فکر نکنم؛ البته اوایل خیلی سخت بود کــه شما بــه چیزی فکر نکنید امــا بــا تمرین می‌شود بــه ایــن مرحله رسید. تمام تمرکزم را روی کار می‌گذارم.

دوستان محدود پریناز

حتی قبل از آنکه بازیگر شوم هم خیلی آدم اجتماعی بــه آن شکل کــه خیلی معاشرتی باشم؛ نبودم و الان هم نیستم. دوستان من همیشه محدود بودند چــون ترجیح می‌دهم بــا کسی دوستی و معاشرت داشته باشم کــه حرفی بــرای گفتن بــا او داشته باشم و بتوانم راحت بــا او حرف بزنم. امــا وقتی سر پروژه کار می‌روم بــا هــمــه بــه اصطلاح می‌جوشم و از راننده سرویس تــا خدمات و. ... . از دوستان من هستند. زیاد اهل ‌مهمانی و بیرون رفتن نیستم. خانه ماندن را ترجیح می‌دهم.

رفیق‌باز نبوده و نیستم!

نسبت بــه هیچ آدمی گارد ندارم و اینکه می‌گویم بــه آن شکل معاشرتی بودن در رفتارم نـیـسـت شاید بخشی بــه علت سن باشد. بــه نظرم تــا ۱۸ سالگی یــا نهایتا ۲۲ سالگی آدم‌ها زیاد معاشرت می‌کنند و زیاد بیرون می‌روند و. ... . و بعد کم‌کم آرام می‌شوند؛ البته ایــن را هم بگویم کــه اصلا آدم رفیق‌بازی نیستم؛ همیشه همین بوده‌ام. دوستانم مرا می‌شناسند؛ همان آدم قبل هستم و اتفاقا آدم‌هایی کــه بــا من بوده‌اند نــیــز همان‌ها هستند.

این‌طور نبوده کــه دوستی کــه حالی از من نمی‌پرسیده؛ حالا سر و کله‌اش پیدا شده باشد. یک‌جورهایی دوستانم مدل مرا می‌شناسند. دوستی‌های من مثل سابق بــا همان دوستان همیشگی‌ام پابرجاست. بــرای من پذیرش آدم‌های جدید کمی سخت است. آدم تنهایی نیستم امــا تنهایی را به‌شدت دوست دارم.

اخباری بــرای حال‌گیری!

چیزهای زیادی هست کــه می‌تواند حال مرا بگیرد. در درجه اول شنیدن اخبار بد بــه هــر شکل کــه باشد؛ از خبر فوت کسی تــا بیماری یــا ناراحتی افرادی کــه می‌شناسم. اگــر بخواهم از نقطه نظر رفتارهای اجتماعی بگویم راستش هــر چیزی کــه مربوط بــه بی‌معرفتی آدم‌هاست؛ ناراحتم می‌کند؛ اینکه کسی بخواهد کسی را پایین بکشد و خودش را بالا ببرد؛ اینکه غیبت کسی را می‌کنند و هــر چیزی کــه دور از انسانیت باشد. شاید بــه همین خاطر هم زیاد در جمع‌ها حاضر نمی‌شوم کــه حداقل چیزی رخ ندهد کــه حالم را بد کند.

آنچه در اطراف ماست

راستش خیلی دنبال ایــن نیستم کــه اخبار را بــا جزییات پیگیری کنم و شاید حــتـی خیلی از اخبار را نشنیده‌ام یــا آدم‌هایی را نمی‌شناسم؛ مثلا گاهی پدر و مادرم می‌گویند فلان آدم ایــن حرف را زده و بــا آنکه او شخص مطرحی اســت امــا من او را نمی‌شناسم؛ کــه ایــن خوب نـیـسـت و بــایــد شناخت و در جریان بودن خودم را افزایش دهم چــون واقعا مهم اســت آدم بداند اطرافش چــه می‌گذرد.

زود اعتماد می‌کنم!

من از آن آدم‌هایی هستم کــه خیلی زود اعتماد می‌کنم و از ایــن بابت خیلی‌ها مرا سرزنش هم می‌کنند؛ حــتـی وقتی یک متکدی را در خیابان می‌بینم بــا وجود آنکه می‌گویند گداپروری خوب نـیـسـت و. ... . من سعی می‌کنم بــه او کمک کنم.

وقت آزاد بــرای ورزش

خیلی وقت اســت کــه سمت ورزش نرفتم؛ یعنی هشت ماهی کــه بــرای کار «شهرزاد» سر فیلمبرداری بودم؛ فرصت نداشتم بــه ورزش بپردازم یــا آنقدر خسته بودم کــه نشد یــا اگــر فرصتی بود بــه کارهای خیلی واجبم می‌رسیدم. بــه هــر حال ورزش زمان می‌خواهد و دست‌کم حــتـی اگــر حرفه‌ای هم کــه ورزش نکنید بــه دو ساعت وقت آزاد نیاز دارید.

تجربه از اتفاقات بد

از آن افرادی نیستم کــه اگــر چیزی ناراحتم کــنــد بروم سمت خرید یــا پاساژگردی یا. ... . ... اصلا خودم را بــا عوامل بیرونی سرگرم نمی‌کنم چــون بــه نظرم ایــن کارها فــقــط یک سرپوش گذاشتن است؛ در حالی کــه زخم اصلی سرجایش اســت و شما فــقــط می‌توانید رویش مرهم بگذارید. اتفاقا معتقدم بــایــد بــه اتفاقات بد فکر کرد؛ آنها را پذیرفت و تجربه آموخت.

صحبت‌های متعدد خواهرانه

خواهرم همسایه دیوار بــه دیوارم اســت کــه بــا او چــه رودررو و چــه تلفنی زیاد صحبت می‌کنم. خواهرم ۱۰ سال و برادرم ۹ سال از من بزرگ‌تر هستند و پدر و مادرم هــر دو در شهر زادگاهم یعنی بابل زندگی می کنند؛ مدتی اینجا بودند امــا رفتند آنجا.

گیاهخواری صحیح و درست

مدتی اســت کــه گیاهخواری را شروع کرده‌ام؛ البته بیشتر از آنکه بگویم یک رژیم سلامت بــا کاهش وزن و این‌طور چیزهاست؛ یک علت مهم و اصلی دارد؛ اینکه دلم بــرای حیوانات می‌سوزد! حالا نمی‌دانم چقدر می‌توانم بــه ایــن رژیم غذایی وفادار بمانم. خیلی‌ها بــا من مخالفت کــردنــد و گـفـتـنـد بــایــد حتما گوشت و مرغ و. ... . بخورم امــا بــه نظرم بــه شکل اصولی و بــا یک تغذیه درست؛ می‌توانی پروتئین؛ آهن و چیزهایی کــه نیاز داری را از غذاهای مناسب گیاهی دریافت و کمبودها را جبران کنی.

زیبایی فــقــط ۱۰درصد!

شادابی برایم از زیبایی مهم‌تر است؛ البته یک زمانی زیبایی برایم مهم بود امــا الان نـیـسـت و شاید تنها ۱۰درصد آن اهمیت سابق را برایم داشته باشد. بــه نظرم تمیزی؛ مرتب و آراسته بودن مهم اســت و ایــن هم بــرای هــر آدمی در هــر طبقه و بــا هــر شرایط مالی امکان‌پذیر اســت کــه می‌تواند در حد خودش آراسته و تمیز باشد. رسیدگی بــه پوست هم برایم صرفا بــه جهت زیبایی نـیـسـت بـلـکـه جزء واجبات اســت چــون بــه خاطر کم‌خوابی؛ بدخوابی؛ آلودگی محیط و گریم‌های سنگین بــایــد پوستم را مورد توجه قرار دهم. زمانی زیبایی واقعا دغدغه‌ام بود امــا حالا آن حس را ندارم.

استقبال از شبکه‌های مجازی

با شبکه‌های اجتماعی خیلی موافق هستم چــون می‌توانم بدون واسطه بــا مردم حرف بزنم؛ از آنها بشنونم و انرژی بگیرم. گرچه متاسفانه بعضی‌ها در ایــن شبکه‌ها و هنگامی کــه آنها را می‌بینید؛ خود واقعی‌شان نیستند! ولــی من فضای مجازی را دوست دارم. هرچند در فیسبوک نیستم امــا صفحه اینستاگرام من کاملا فعال است؛ کامنت‌ها را می‌خوانم و از لطف مردم؛ انرژی خوبی می‌گیریم.

دوری از شلوغی و ازدحام

من واقعا دلم نمی‌خواهد در جاهای شلوغ باشم و شاید ایــن موضوع علت روانشناسی داشته باشد. بــرای خرید هم کــه می‌روم؛ تکلیفم مشخص اســت و مغازه‌گردی نمی‌کنم. اهل ایــن نیستم کــه در پاساژها بچرخم چــون شلوغی و ازدحام؛ حالم را بد می‌کند امــا اگــر قرار باشد جایی بــرای مردم و بــه خاطر آنها بروم ـ مثلا در مراسمی یــا در اکران فیلمی باشم ـ  قطعا از حضور بین مردم لذت می‌برم.

علاقه شدید بــه بابل

سفرهای خارجی زیادی نرفته‌ام؛ شاید تنبلی کرده باشم؛ شاید هم فرصت نشده اســت امــا سفرهای داخلی را خیلی دوست دارم؛ مثلا همین بابل را به‌شدت دوست دارم و یک‌جورهایی بــه آنجا تعصب دارم. محیط ایــن شهر را خیلی دوست دارم و زادگاهم است.

افتخاری بــرای مادرم

خانواده‌ام؛ به‌خصوص مادرم وقتی می‌بینند بــا چــه زحمت و تلاشی بــه اینجا رسیده‌ام؛ بــه من افتخار می‌کنند و همیشه در ایــن سال‌ها کــه حرفه‌ای بــه کار بازیگری پرداخته‌ام؛ تشویقم کرده‌اند. امــا آن‌طور نـیـسـت کــه بخواهند پُز مرا بدهند یــا جایی از اسم من استفاده کنند؛ ضمن اینکه هنوز خیلی‌ها مرا نمی‌شناسند!

ازدواج درست سرموقع

راستش من هم بــه مسائلی مانند ازدواج کردن و بچه‌دار شدن فکر می‌کنم امــا تصمیم خاصی ندارم کــه بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج می‌کنم و… ... ایــن چیزها بــایــد در زمان مناسب خودش پیش بیاید و قابل برنامه‌ریزی نیست. دلم می‌خواهد ترقی کنم و کارهای بهتر و بیشتری بازی کنم. اصلا یک‌جورهایی بــه زندگی بدون بازیگری نمی‌توانم فکر کنم. اهل حساب و کتاب هم نیستم کــه بگویم یک بیزنس بــرای خودم راه می‌اندازم چراکه اصلا آدم اهل بیزنسی نیستم! ولــی ایــن را مطمئنم کــه از حالا بــه بعد اتفاق‌های خوبی برایم می‌افتد.

وظیفه اجرای درست نقش

به نظرم کارگردان باهوش بــا شناختی کــه از توانایی شما دارد؛ نقشی را بــه شما پیشنهاد می‌دهد و اگــر بداند از عهده آن برنمی‌آیید ایــن خطر را نمی‌کند. حتما آقای فتحی هم در کار من چیزی دیدند یــا هنگام سریال «زمانه» متوجه ویژگی‌هایی در بازی من شدند کــه شیرین را بــه من پیشنهاد کردند؛ ضمن اینکه بــه نظرم یک بازیگر بــایــد بتواند هــر نقشی را دربیاورد و قرار نـیـسـت فــقــط نقش‌هایی را بازی کــنــد کــه راحت است. وقتی بــرای پذیرش نقش صحبت کردید و بــه شما اعتماد شد؛ وظیفه دارید آن را درست اجرا کنید.

حتی اگــر دیده نشود. ... .

درست اســت کــه تحصیلات آکادمیک بازیگری ندارم امــا بــه نظرم مدرک شرط اول خوب بازی کردن نیست. خیلی مهم اســت شما بــا اعتماد بــه نفس سر صحنه بروید؛ تمرین داشته باشید و تمرکزتان روی نقش و کار باشد تــا چیزی شما را از فضای کاری کــه انــجـام می‌دهید؛ دور نکند. من در ایــن ۱۰ سال در کارهای مختلفی از جمله تله‌فیلم‌های متعددی بــا آدم‌های درست کار کردم. بــا آقای موتمن؛ آقای آب‌پرور؛ آقای قنبری و. ... . در ژانرهای مختلفی بازی کردم و چیزهای زیادی از هــمــه آنها یاد گرفتم.

خب؛ چــه چیزی بهتر از این؟ من اگــر در کاری ۹۰ دقیقه‌ای هم بازی کردم کــه حــتـی معلوم نبود کی پخش می‌شود و کسی آن را می بیند یــا نمی بیند امــا باز هم بیشترین تلاشم را کردم. برایم قبل از هــر چیزی مهم ایــن بود کــه کارم را درست انــجـام دهم و بــه خودم می‌گفتم پریناز تو بــایــد بهترین کارت را انــجـام دهی حــتـی اگــر دیده نشود.

 

بیوگرافی پریناز ایزدیار

 

بیوگرافی پریناز ایزدیار

 

دوران کودکی پریناز ایزدیار از زبان خودش

در دوران کودکی بــه شدت شیطان بودم. اغلب اوقات خرابکاری می‌کردم و روی در و دیوار نقاشی می‌کشیدم و اصولا کوچه را بــرای بازی انتخاب می‌کردم تــا بــه خانه آوردن من؛ امری مشکل بــرای خانواده محسوب شود. چــون تمام مدت؛ در حال حرکت بودم و بــه همراه برادرم فوتبال بازی می‌کردم. بــه یاد دارم؛ در آن زمان؛ مادرم اجازه نمی‌داد کــه ظهرها بیرون بروم و بــا بچه‌ها بازی کنم و من را مجبور می‌کرد کــه بخوابم؛ امــا متاسفانه هــر چــه سعی می‌کردم؛ خوابم نمی‌برد؛ بــه همین دلیل بــرای آن‌که؛ آن ساعات طی شود؛ آن قدر از زیر در بــا دوستانم صحبت می‌کردم؛ تــا یکی از اعضای خانواده بیدار شــود و بــه من مجوز بیرون رفتن را بدهد!!
مخالفت خانواده

خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند بــه خاطر همین در دبیرستان مجبور شــد کــه رشتهٔ تجربی را انتخاب کــنــد ولــی ســپــس در دوران پیش دانشگاهی بــه رشتهٔ هنر تغییر رشته داد. پدر ایشان یکی از مخالف‌های سر سخت رشتهٔ وی بود. پدرش مایل بود کــه او رشتهٔ وکالت بخواند ولــی برعکس مادرش خیلی مایل بود کــه او رشتهٔ بازیگری را ادامه دهد.

زندگی هنری پریناز ایزدیار

وی دارای تحصیلات لیسانس گرافیک می باشد. در سال ۱۳۸۵ بــرای بازی در فیلم سینمایی یک شهر یک مرد ‌تست بازیگری داد و قبول شد. ایزدیار در تله فیلمهای زیادی بازی کــرد و بــا کارگردان‌هایی همچون فرزاد موتمن؛ مسعود آب‌پرور؛ فریدون فرهودی و شاهد احمدلوکار کــرد و در یک فیلم سینمایی بــه نام داشتن یــا نداشتن بازی کرد. پنج کیلومتر تــا بهشت؛ اولین سریال او بود کــه در ماه رمضان پخش شد.وی در ایــن سریال موفقیت زیادی کسب کرد.او همچنین در فیلم ورود آقایان ممنوع در چند سکانس بازی کــرد ولــی نسبت بــه بازی در سریال پنج کیلومتر تــا بهشت موفقیت چشمگیری کسب نکرد.

 

عکس پریناز ایزدیار

 

عکس پریناز ایزدیار

  • ۹۶/۰۵/۲۵
  • امین تهرانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی