دانلود

دانلود رایگان نرم افزار،بازی,کتاب,آموزش،فیلم, نرم افزار و بازی های موبایل

دانلود

دانلود رایگان نرم افزار،بازی,کتاب,آموزش،فیلم, نرم افزار و بازی های موبایل

  • ۰
  • ۰

تست روانشناسی

تست روانشناسی

 

شخصیت یــا کاراکتر الگوی نسبتاً پایدار و ثابت اندیشه؛ هیجان‌ها ورفتار یک فرد است. بــه عبارت دیگر شخصیت شامل ویژگی‌های نسبتاً بــا ثبات و پایدار اســت کــه صفت نامیده می‌شوند مانند “زودرنج”؛ “مضطرب” و “پر حرف “. حالا قبل از اینکه اطرافیانتان تک تک ویژگی های شخصیتی تان بــه شما بازگو کــنــد خودتان را بــا ایــن تست بسیار جالب بشناسید .

تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته؛گرسنه؛تشنه؛پس از 5 ساعت پیاده روی……ناگهان ساختمان مجلل و بــا شکوهی در جلوی شما ظاهر می‌شود.

1.ساختمانی کــه جلوی شما ظاهر شده اســت چیست؟
الف-یک قصر    ب- یک موزه    ج-یک هتل    د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-……)

2.شما از چــه طریقی وارد ساختمان می‌شوید؟
الف-پنجره    ب- در        ج- بالکن         د- تونل زیر زمینی

وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید……ناگهان صدای در زدن می‌شنوید…در را باز می‌کنید و کسی را می‌بینید کــه واقعاً می‌خواستید بــا او باشید.

3. آن شخص کیست؟

به گشتن ادامه می‌دهید…پلکانی را می‌بینید کــه بــه طبقه بالا می‌رود.

4.مارپیچی اســت یــا مستقیم؟

از پلکان بالا می‌رویم تعداد پله ها را می‌شمارید.

5.چند پله بود؟(هر عددی از یک تــا بی نهایت)

بعد وارد اتاقی می‌شوید……….

6.دلتان می‌خواهد ایــن اتاق چقدر بزرگ باشد؟

الف-به اندازه یک آکواریوم
ب-به اندازه یک اتاق معمولی
ج-به اندازه یک جنگل
د-به اندازه  اقیانوس آرام

7.دلتان می‌خواهد رنگ دیوار اتاق چــه باشد؟

الف-قرمز    ب-سیاه و سفید      ج- ارغوانی      د-زرد یــا پرتقالی      و-رنگ های رنگین کمان

یک میز جلوی شما ظاهر می‌شود…

8.آیا گرد- مربع- مثلث یــا بدون شکل خاصی است؟

و ظرفی بــا 5 میوه روی آن قرار دارد: گیلاس- سیب- کیوی- طالبی-هندوانه

9.یک میوه را انتخاب کنید…….

میوه ای کــه انتخاب کرده اید شما را بــه یاد ایــن شخص می‌اندازد…

10.نام او را بنویسید.

11.شما میوه را برمی‌دارید و………

الف-بلافاصله آن را می‌خورید.
ب- قسمت کرم خورده را مــی‌ برید و قسمت سالمش را می‌خورید.
ج-آن را می‌برید و داخلش را می‌بینید کــه کرم خورده اســت و….بعد بــه خوردنش ادامه می‌دهید
د-اگر کرم خورده باشد تمامش را دور می‌اندازید

از آن ساختمان خارج می‌شوید و 5 حیوان را می‌بینید.موش- آهو- اسب- دلفین- فیل

12.این حیوانت را بــه ترتیب اولویت کــه برایتان دارند رده بندی کنید..

جواب:

1.نشان دهنده چیزی اســت کــه شما بیشتر از بقیه چیزها دنبال آن هستید.

قصر:ثروت           موزه:حرفه و شغل                    هتل:خانه و عشق

مکان مذهبی:اعتقادات یــا زمینه رشد روحی و روانی شماست

2.نشان دهنده نوع زندگی  اســت کــه بــه دنبال آن هستید.

پنجره:زندگی سرشار از رویدادهای پیش بینی نشده و شگفت انگیز

در:زندگی آرام و امن

بالکن:زندگی مسالمت جویانه و عاشقانه

تونل زیر زمینی:زندگی خطرناک ولــی معنی دار پر از تجربه های متفاوت

3.فردی کــه پشت در می‌بینید همان کسی اســت کــه شما در رویارویی بــا مشکلات زندگی می‌توانید کاملاً بــه او اعتماد کنید.

4.پلکان نشانه زندگی عشقی شماست پیچ در پیچ ولــی زیبا – مستقیم معمولی ولــی خسته کننده

5.تعدا پله ها:تعداد تلاشهایی کــه شما امیدوارید بــرای برقراری رابطه تان بــه عمل آورید.

6.اندازه اتاق:میزان ماجراجویی هــر چــه کوچک باشد یعنی شما آدم محافظه کاری هستید

7.رنگ اتاق شخصیت شماست:

قرمز:احساساتی و پر شور      سیاه و سفید:منطقی       ارغوانی:ماجراجو

زرد و پرتقالی:شادمان و سرحال     رنگین کمان:شما در مورد ایــن کــه واقعاً چــه هستید شک دارید

8.شکل میز:زاویه دید شما را نسبت بــه چیزها یــا موقعیت ها نشان می دهد.

مربع:ثابت و منصفانه

گرد:شما می‌خواهید چیزها را از دیدگاه و نقطه نظر بسیاری افراد دیگر ببینید

مثلث:شما می‌خواهید مبتکر و اصلی باشید

بی شکل:شما آدم بی اراده ای هستید و همیشه طفره می‌روید

9.میوه ها نشانگر ایــن هستند کــه شما بــه دنبال چــه نوع دوستانی می گردید میوه های بزرگتر نشانگر ایــن هستند کــه نمود فیزیکی و ظاهری بــرای شما بیشتر اهمیت دارد و میوه های کوچکتر بــه معنی ایــن هستند کــه شخصیت افراد بــرای شما مهم است.

10.این شخص نشانگر نوع دوستانی اســت کــه شما بــه دنبال او هستید.

11.چگونگی خوردن میوه نشانگر ایــن اســت کــه شما چگونه بــا دیگران رفتار می‌کنید.

الف:یعنی شما کینه ای از دیگران بــه دل نمی‌گیرید

ب:یعنی شما فــقــط نکات مثبت دوستانتان را می‌پذیرید و از پذیرفتن نکات منفی آنها سرباز می زنید

ج:خوردن آن علیرغم کرم خوردگی یعنی نقاط قوت و ضعف دیگران را می پذیرید

د:دور انداختن یعنی شما آدم بی رحمی هستید.

12. 5 حیوان:

دلفین:شغل و حرفه               فیل:خانواده
اسب:عشق                       موش:انتظار و احترام

آهو: دوستان شما و چیزهایی کــه بــه آن توجه دارید است.

 

تست روانشناسی شهوتی

 

تست روانشناسی شهوتی

 

با ایــن تست جالب پی بــه شخصیت جنسی تان ببرید و بدانید چــه میزان بــه روابط جنسی اعتیاد و علاقه دارید.

آزمون کوتاه ولــی جامع زیر بــه شما کمک می کــنــد تــا خود را از لحاظ رفتار ها و افکار بسنجید و تشخیص دهید کــه آیا دچار اعتیاد جنسی هستید و بــایــد از متخصص بــرای حل مشکلتان کمک بگیرید یــا اینکه فردی عادی هستید .

به گزارش دکترسلام بــه نقل از سایت خانواده ایرانی ؛ البته تشخیص قطعی بــه عهده متخصصین امر اســت و ایــن آزمون فــقــط سنجش شخصیت.سوالات را بــا دقت بخوانید و پاسخ دهید.

1-آیا مجلات خاص مربوط بــه مسایل جنسی می خرید یــا علاقه مند بــه استفاده از سایت و شبکه های مخصوص ایــن مسایل هستید؟

الف-خیر

ب-گاهی اوقات

ج-معمولا

2-آیا شیفته و گرفتار روابط جنسی هستید؟

الف-خیر

ب-بله

3-آیا خودتان احساس می کنید کــه رفتار جنسی غیر عادی دارید؟

الف-خیر

ب-گاهی اوقات

ج-معمولا

4-آیا همسرتان تــا بــه حال در مورد رفتار جنسی شما شکایت کرده است؟

الف-خیر

ب-گاهی اوقات

ج-معمولا

5-آیا معمولا احساس بدی در مورد رفتار جنسی خود دارید؟

الف-نه اصلا

ب-تا حدودی

ج-خیلی زیاد

6-آیا دیدگاهتان راجع بــه رفتار جنسی تان را از شریک زندگی خود مخفی می کنید؟

الف-خیر

ب-گاهی اوقات

ج-معمولا

7-آیا تاکنون پیش آمده اســت کــه رفتار جنسی شما بــا زندگی خانوادگی تان تداخل کند؟

الف-خیر

ب-بله

8-آیا تاکنون پیش آمده اســت کــه نتوانید رفتار جنسی تان را متوقف کنید حــتـی اگــر بدانید کــه کارتان نابجاست؟

الف-خیر

ب-بله

امتیازات:

در سوالات سه گزینه ای :الف-0 ب-1 ج-2

در سوالات دو گزینه ای:الف-0 ب-2

نتایج:

امتیازات بین0 تــا 4 ابتلا بــه اعتیاد جنسی نامحتمل است.

بین5 تــا 7 احتمال اعتیاد جنسی وجود دارد بهتر اســت بــا متخصص مشورت کنید.

8 و بالاتر ایــن امتیاز می تواند نشان دهنده ابتلا بــه اعتیاد جنسی باشد بــرای تشخیص نهایی و درمان بــه متخصص مراجعه کنید

 

تست روانشناسی ازدواج

 

تست روانشناسی ازدواج

 

در بین ما افرادی وجود دارند کــه مجردند و ترجیح می دهند هــر چــه زودتر تشکیل خانواده بدهند؛ امــا در ایــن بین هستند اشخاصی کــه ترجیح می دهند همچنان مجرد بمانند و یــا دیر تر ازدواج کنند.

باید اشاره داشت در بیشتر افرادی کــه تشکیل خانواده می دهند میل بــه ازدواج احساس می شود؛ یعنی زمانی کــه ایــن احساس در آنها بــه وجود آمد تشکیل خانواده می دهند… حال شاید شما بپرسید؛ ایــن نیاز را چگونه بــایــد در وجود خودمان بشناسیم تــا ازدواج کنیم… آیا اصلاً چنین احساسی در ما بــه وجود می آید یــا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تــا متوجه شوید کــه در وجودتان چنین میلی دارید یــا خیر؟

۱) آیا زمانی کــه مادر و پدری را بــه همراه فرزند کوچکشان می بینید؛ غبطه می خورید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۲) آیا زمانی کــه یک زوج جوان را در حال خنده می بینید؛ افسوس می خورید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۳) آیا همچون گذشته از اوقات تنهایی تان لذت می برید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۴) زمانی کــه در جمع دوستان متاهل هستید؛به خود می گویید کــه ای کاش من هم متاهل بودم؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۵) آیا شده کــه تــا بــه حال حضور شخصی از جنس مخالف؛ شما را دگرگون کند؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۶) آیا تــا کنون بــه ایــن موضوع فکر کرده اید کــه تنهایی دیگر بس است؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۷) آیا تــا کنون برایتان پیش آمده کــه شادی تان را بخواهید بــه کسی از جنس مخالف؛ انتقال دهید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۸) آیا شما موسقی های آرام گوش می دهید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۹) آیا شده زمانی کــه پشت ویترین یک فروشگاه هستید؛ احساستان بــه شما بگوید بــرای کسی هدیه ای بخرید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۱۰) آیا رنگ زندگی بــرای شما تغییر کرده است؟ امیدواریم کــه حضور شخصی زندگی تان را دگرگون کند.

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۱۱) آیا شده در چند ماه اخیر؛ لبخند فردی؛ امید را در دلتان زنده کــنــد و نگاه شما بــه زندگی تغییر کند؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۱۲) زمانی کــه پدر مادرتان می گویند؛ دیگر زمان ازدواج فرا رسیده است؛ اخم نمی کنید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۱۳) آیا بــه تازگی در خیالتان مراسم خواستگاری را مرور می کنید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

۱۴) آیا اخیرا برایتان پیش آمده عاشق کسی شده باشید؛ امــا حجب و حیا اجازه ندهد؛ آن را بــا او در میان بگذارید؟

الف) بله

ب) خیر

ج) گاهی اوقات

● نتیجه:

اگر از ۱۴ پرسش بالا بــه ده گزینه پاسخ بلی داده اید؛ بــه ایــن معنی اســت کــه نیاز بــه ازدواج در وجودتان احساس شده اســت .

اگر بــه ده گزینه پاسخ خیر داده اید؛ بــه ایــن معنی اســت کــه نیاز بــه ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده اســت .

اگر بــه هفت گزینه پاسخ گاهی اوقات داده اید بــه ایــن معنی اســت کــه هنوز سر در گم هستید و نمی دانید کــه بــایــد ازدواج کنید یــا نه؛ همچنان مجرد بمانید.

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

چیستان

چیستان

 

۱- یک نفر بــا تفنگ بــه ســوی پرنده ای تیری انداخت و او را نقش بر زمین ساخت. پرنده بلافاصله درگذشت. حالا از کجا بدانیم بچه ای کــه پرنده در شکم دارد حلال اســت یــا حرام؟

.

۲- یک زن و شوهر هفت پسردارند و هــر پسر یک خواهر ایــن خانواده چند نفرند؟

.

۳- سخت اســت سنگ نیست؛ چهار پا دارد شتر نیست؛ تخم می گذارد پرنده نیست.

.

۴- اون چیه کــه وقتی میبینیش نمیخریش.
اگه هم بخریش نمیپوشیش.
اگه هم بپوشیش نمیبینیش؟

.

۵- آن چیست کــه دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض می کــنــد و می رود و کسی هم بــه گردش نمی رسد؟

.

۶- حکم اعدام متهمی را صادر می کـنـنـد و مضمون «بخشش لازم نیست؛ اعدامش کنید.» را بــه امضا؛ دادستان می رسانند. پــس از امضاء دادستان؛ مأمور اجرای حکم؛ بــا تغییری در مضمون؛ جمله را بــه صورتی در می آورد کــه جلو اعدام متهم را می گیرد؛ او چــه تغییری در جمله بوجود می آورد؟

.

۷- چــه تفاوت آشکاری بین مس؛ کُرُم؛ طلا و آهن وجود دارد؟

.

۸- شخصی دریک اتاق بــه ابعاد ۵×۲۰×۲۰ متر؛ خودش را بــا یک ریسمان دومتری از سقف آویزان می کــنــد و دار می زند. وقتی بــه در اتاق او می آیند و می بینند از او صدایی شنیده نمی شود؛ نگران می شــونــد و در را می شکنند بــا کمال تعجب می بینند؛ او از سقف خودش را دار زده اســت و در اتاق را از درون قفل کرده و کلید را در جیبش گذاشته است. بــا اینکه میز؛ صندلی؛ نردبام یــا چیز دیگری در اتاق نبوده است؛ او چگونه خود را دار زده است؟

.

۹- از حضرت علی (ع) پرسیدند:
واجب و واجبتر چیست؟ نزدیک و نزدیکتر کدامند؟ عجیب و عجیب تر چیست؟ سخت و سخت تر چیست؟ اگــر شما بودید چــه جوابی می دادید؟ حضرت علی چــه جوابی داد؟

.

۱۰ – آن چیست کــه بــا گریستن آسمان اشک آن روان می شود؟

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

چیستان بــه همراه جواب

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

جواب چیستان ها :

۱- پرنده تخمگذار اســت و بچّه زا نـیـسـت تــا بچه ای در شکم داشته باشد.

.

۲- ده نفر

.

۳- لاکپشت

.

۴ – پاسخ کفن است.

.

۵ – دوچرخه

.

۶- مأمور ویرگول را از جلو کلمه «نیست» بر می دارد و جلو کلمه «بخشش» می گذارد؛ بدین ترتیب: «بخشش؛ لازم نـیـسـت اعدامش کنید.»

.

۷- آهن؛ زیــرا سایر فلزات فاقد نقطه هستند و تنها آهن اســت کــه نقطه دارد.

.

۸- پیش از خودکشی؛ تعدادی قالب یخ بــه درون اتاق می آورد؛ آنها را روی هم و زیر پا می گذارد و بــا استفاده از آنها طناب را بــه سقف وصل می کــنــد و بــه گردن خود می اندازد. آنگاه یخها کم کم آب می شــونــد و از پایین در اتاق بــه بیرون تراوش می کـنـنـد بطوریکه هنگام حضور دیگران اثری از یخها نبوده و همین امر موجبات شگفتی آنان را فراهم می سازد.

.

۹- حضرت علی (ع) فرمود: ۱- واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترک گناه اســت ۲- نزدیک قیامت و نزدیکتر از آن مرگ اســت ۳- عجیب دنیا و عجیب تر از آن محبت دنیاست ۴- سخت قبر اســت و از آن سخت تر؛ دست خالی بــه قبر رفتن است.

.

۱۰- ناودان

 

چیستان بــا جواب

 

چیستان بــا جواب

 

۱ – آن چیست کــه چــه پر باشد و چــه خالی وزنش یکی است؟

.

۲- ایــن عبارت را درست بخوانید: گندم فروشا؛ ارزن آمد نخود آمد ماش فرستادیم برنجش مده؛ برنجش بده.

.

۳- آن چیست کــه سر ندارد؛ کلاه دارد؛ یک پا دارد و کفش ندارد؟

.

۴- آن چیست کــه در رادیو و دریا مشترک و هردو آن را دارند؟

.

۵- چیست آن گرد گنبد بی در       پوست در پوست گرد یکدیگر
هرکه بگشاید این  معما  را       رخش  از  آب  دیده  گردد  تر

.

۶ – عبارت زیر را بخوانید:H-M-B-A-A4-B-R

.

۷- بالای آن جای حساب است؛ پایین آن بازی تاب است؟

.

۸ – آن چیست کــه یک چشم و یک پا دارد؟

.

۹ – چراغ راهنمایی و رانندگی کــه روبروی خیابان اســت قرمز است؛ افسر راهنمایی هم در آنجا ایستاده است؛ بــا اینحال راننده ای از چراغ قرمز می گذرد و کسی مزاحم او نمی شود. چطور چنین چیزی مــمــکن است؟

.

۱۰- آن چیست قبای زرد در بر دارد؛ اندام ظریف چــون صنوبر دارد؛ زرد است؛ بــه مشام تلخ اســت ولــی طعمی چــون شکر دارد؟

.

۱۱- آن کدام گیاه اســت کــه اگــر نصفش کنی نیم آن لنگ و نیم دیگرش غصه باشد؟

***

***

***

چیستان هـای نـاب

***

***

***

***

***

چیستان و معما باجواب

***

***

***

***

***

پاسخ چیستان ها:
۱ – نوار

.

۲ – عبارت اینگونه خوانده می شود: «گندم فروشا؛ ار؛ زنی آمد؛ نه خود آمد ماش (ما او را) فرستادیم؛ بــه رنجش مده؛ برنجش بده

.

۳ – قارچ

.

۴ – موج

.
۵ – پیاز

.

۶ – عبارت مزبور چنین خوانده می شود: «هاشم بیا آچار بیار»

.

۷- ساعت پاندول دار

.

۸ – سوزن

.

۹ – آن راننده پیاده بوده است؛ بنابراین افسر راهنمایی کاری باو ندارد

.
۱۰- لیموشیرین

.

۱۱- شلغم نیم آن لنگ اســت در معنی

 

چیستان بــا جواب کوتاه

 

چیستان بــا جواب کوتاه

 

1- آن چیست کــه یکی اســت و همیشه بــا تو است؟
2 – عجایب جنگل بی پایه دیدم؛ عجایب چادر بی سایه دیدم؛

بدیدم صنعت پروردگارم؛ دوتا سوداگر بی مایه دیدم.

3- عجایب صنعتی دیدم در ایــن دشت؛ درخت پرگلی بی سایه میگشت؟

4- آن چیست کــه از میان آب می گذرد؛ ولــی خیس نمی شود؟
5- آن چیست کــه نمیتوانید ببینیدش؛ یــا بچشیدش؛ یــا بــا دستتان لمسش بکنید؛ ولــی بــرای هــمــه تان لازم اســت و هــمــه جا هست؟

6 – آن جسم عجب چیست کــه بر چرخ پدید است

گه پرده ماه اســت و گهی حاجب شید است؟

7- نه دست دارد؛ نه پا دارد؛ از هــمــه جا خبر دارد!

8- آن چیست کــه تــا آسمان نگرید؛ اشکش روان نمی شود؟
9- آن چیست کــه نه دست دارد و نه پا؛ در هــمــه جای زمین اســت و نمی رود بــه هیچ جا؟
10- آن چیست کــه نه دست دارد؛ نه پا؛ نه استخوان دارد؛ نه گوشت؛ ولــی همیشه راه میرود و و هیچ وقت هم خسته نمی شود؟

11- آن چیست کــه خودش آب؛ دُشمنش آب؟
12- آن کدام دوبرادرند کــه در زیر یک کوه زندگی میکنند؛و هیچ وقت خانه یکدیگر را نمی بینند؟

13- آن کدام شب تاریک اســت کــه در میان روز دیده میشود؟

14- ایــن سر کوه؛ اَرّه اَرّه آن سر کوه؛ اَرّه اَرّه میان کوه؛ گوشت بره!

پاسخها

1- خدا

2- آسمان و خورشید و ماه

3- آسمان پرستاره

4- نور

5- هوا

6- ابر

7- باد

8- باران

9- خاک

10- آب جوی و رود

11- یخ

12- چشمها

13- سیاهی چشم

14- دندانها و زبان

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

تست هوش معتبر

تست هوش

تست هوش

 

تست هوش اول:

در ایــن تست هوش؛ تصویر ۹ انسان مخفی شدن.

با پیدا کردن ۶ تصویر در ایــن تست هوش؛میتونی از داشتن یه هوش معمولی خیالتون راحت بشه.

اگه تصویر هفتمی رو پیدا کردی متوجه میشی هوشت از حد معمول بالاتره و اگه در ایــن تست هوش تصویر هشتمی رو پیدا کردی خیالت از داشتن یه هوش تقریبا خوب تخت تخت بشه و اگه نهمی رو پیدا کردی بــایــد بهت تبریک بگیم چــون تو از دسته افراد خیلی باهوش بــه حساب میایی.

 

تست هوش اول

 

تست هوش دوم:

تست هوش تصویری(درخت)

اگر بین ۰ تــا ۵ تصویر صورت پیدا کردید – سبک مغز

اگر ۶ یــا ۷ تصویر صورت پیدا کردید – کــنــد ذهن

اگر ۸ یــا ۹ تصویر صورت پیدا کردید – معمولی

اگر ۱۰ یــا ۱۱ تصویر صورت پیدا کردید – خیلی خوب

اگر ۱۲ یــا ۱۳ تصویر صورت پیدا کردید – نابغه

 

تست هوش دوم

 

تست هوش سوم:

دقت کنید, تو ایــن تصویر چندتا حیوون هست ؟ اگــر بتوانید ۲۵ حیوان را پیدا کنید نشان از هوش سرشار شماست. فراموش نکنید شما تنها ۱ دقیقه فرصت دارید تــا هــر ۲۵ حیوان را نام ببرید.

 

تست هوش سوم

 

تست هوش چهارم:

تست هوش تصویری (دانه های قهوه)

در ایــن تست  هوش اگــر بتوانید ظرف ۳ ثانیه صورت مردی را در میان دانه های قهوه در عکس  پیدا کنید؛ نیم کره راست مغز شما؛ بهتر از افراد دیگر پرورش یافته است. اگــر بین ۳ ثانیه تــا یک دقیقه طول بکشد؛ نیم کره راست مغز شما بــه صورت عادی پرورش یافته است. اگه بین یک دقیقه تــا سه دقیقه طول بکشد؛ یعنی سمت راست مغز شما کــنــد عمل میکند و بــایــد پروتئین بیشتری مصرف کنید. اگــر هم بعد از سه دقیقه هنوز نتوانستید آنرا پیدا کنید؛پیشنهاد میشود بیشتر بــه دنبال انــجـام اینگونه تست ها باشید تــا آن بخش از مغزتان قوی تر بشود.

(صورت 1 دانه اســت پــس بــه دنبال یک دانه باشید)

 

تست هوش چهارم

 

 

تست هوش هیجانی

 

تست هوش هیجانی

 

شنیده اید کسی بگوید: «من هیچ حرفی نزدم امــا او از چشم هایم؛ حسم را خواند؟» بــرای شما هم پیش آمده کــه چشم هایتان احساس واقعی تان را لو دهد؟ شما چطور بلدید از چشم و حالات صورت دیگران نگرانی؛ تعصب؛ عصبانیت و ترس را بخوانید؟ آزمونی کــه پیش رویتان است؛ بــه شما خواهد گــفــت هوش عاطفی (هیجانی) تان کــه یکی از مولفه های هوش اجتماعی است؛ تــا چــه حد است. بــه ایــن 20 چهره خوب دقت کنید و احساسشان را حدس بزنید.

در نهایت؛ پاسخ هایتان را بــا کلید سوالات تطبیق دهید و بــرای هــر پاسخ درست یک امتیاز بــرای خود درنظر بگیرید تــا معلوم شــود چــه نمره ای از 20 می گیرید! البته بــا توجه بــه ایــن کــه ایــن عکس ها مربوط بــه یک فرهنگ دیگر است؛ مــمــکن اســت برخی از واکنش ها در فرهنگ ما مقداری متفاوت باشد.

1- ایــن خانم چــه احساسی دارد؟

 

این خانم چــه احساسی دارد؟

 

الف)خجالت زدگی  ب) ترس  ج) ناراحتی  د) تعجب

2- صورت ایــن آقا نشان دهنده حس …….. است.

 

صورت ایــن آقا نشان دهنده حس ........ است.

 

الف) مجذوب  ب) هیجان زده  ج) خوشحال  د) مودب

3- بــه نظر شما ایــن آقا چــه حالی دارد؟

 

به نظر شما ایــن آقا چــه حالی دارد؟

 

الف) ناراحت  ب) درد  ج) عصبانیت  د) منزجر

4- ایــن حالت صورت یعنی ……….

 

این حالت صورت یعنی ..........

 

الف) کمرویی و خجالت   ب) ناراحتی  ج) سرگرم  د) شرم و روسیاهی

5- ایــن خانم چــه حسی دارد؟

 

این خانم چــه حسی دارد؟

 

الف) غرور  ب) تحقیر  ج)هیجان  د) خشم

6- ایــن حالت چشم ها و دهان یعنی ………

 

این حالت چشم ها و دهان یعنی .........

 

الف) ترس  ب) هیجان  ج) تعجب  د) همدردی

7- بــه نظرتان حالت چهره ایــن آقا چــه می گوید؟

 

به نظرتان حالت چهره ایــن آقا چــه می گوید؟

 

الف) ناراحتی  ب) شرم و روسیاهی  ج) انزجار  د) تحقیر

8- ایــن حالت یعنی ………….

 

این حالت یعنی .............

 

الف) عصبانیت  ب) درد  ج) انزجار  د) ناراحت

9- ایــن خانم احساس …….. می کند.

 

این خانم احساس ........ می کند.

 

الف) گرایش و میل   ب) کمرویی  ج) مجذوب شدن  د) عشق

10- ایــن حالت نشان دهنده چــه حسی است؟

 

این حالت نشان دهنده چــه حسی است؟

 

الف) شرم و روسیاهی  ب) عصبانیت  ج) ناراحتی  د) درد

11- ایــن آقا احساس …….. می کند.

 

این آقا احساس ........ می کند.

 

الف) همدردی  ب) ناراحتی  ج) خشم  د) علاقه

12- حالت چهره ایــن فرد بــه شما می گوید او …….. است.

 

حالت چهره ایــن فرد بــه شما می گوید او ........ است.

 

الف) سرگرم  ب) علاقه مند ج) متعجب  د) هیجان زده

13- حالت چهره ایــن فرد نشان دهنده چــه حسی است؟

 

حالت چهره ایــن فرد نشان دهنده چــه حسی است؟

 

الف) تعجب  ب) علاقه  ج) گرایش و میل  د) خوشحالی

14- ایــن آقا احساس …….. می کند.

 

این آقا احساس ........ می کند.

 

الف) ناراحتی  ب) شرم و روسیاهی  ج) انزجار  د) همدردی

15- حالت چهره ایــن فرد نشان دهنده چــه حسی است؟

 

حالت چهره ایــن فرد نشان دهنده چــه حسی است؟

 

الف) ناراحتی  ب) غرور  ج) کمرویی  د) شرم و روسیاهی

16- لبخند ایــن فرد نشان دهنده ……. است.

 

لبخند ایــن فرد نشان دهنده ....... است.

 

الف) خوشحالی  ب) گرایش و میل  ج) ادب  د) همدردی

17- چهره ایــن خانم نشان دهنده کدام حس است؟

 

چهره ایــن خانم نشان دهنده کدام حس است؟

 

الف) ناراحتی  ب) شرم و روسیاهی  ج) کمرویی  د) عشق

18- چــه احساسی را از ایــن چهره می خوانید؟

 

چه احساسی را از ایــن چهره می خوانید؟

 

الف) احساس گناه  ب) ناراحتی  ج) درد  د) انزجار

19- حالت چهره ایــن فرد می گوید او …….. است.

 

حالت چهره ایــن فرد می گوید او ........ است.

 

الف) راضی  ب) مجذوب  ج) عاشق  د) علاقه مند

20- چــه احساسی را در چهره ایــن آقا می خوانید؟

 

چه احساسی را در چهره ایــن آقا می خوانید؟

 

الف) تعجب  ب) هیجان  ج) ترس  د) انزجار

1- ب    2- ج    3- ج    4- ب    5- الف    6- ج    7- د    8- ج    9- ج    10- د    11- الف    12- الف    13- ب    14- الف    15- د    16- ج    17- ج    18- ج    19- ج    20- الف

اصطلاح هوش عاطفی بــرای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان‌شناس بــه نام‌های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند؛ کسانی کــه از هوش هیجانی برخوردارند؛ می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده؛ بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی بــرای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند.

هوش هیجانی بــه دلیل کاربردهایی کــه دارد؛ جایگاهی ویژه برخوردار است. بخصوص در مورد کودکان؛ بسیار مفید می باشد. هوش هیجانی بــه کودکان کمک می‌کند تــا در موقعیت‌های تهدید کننده و خطرناک؛ واکنش مناسب تری بــرای نجات خود انــجـام دهند. همچنین بــا کمک هوش هیجانی می توانند بــه ریشه‌های غم و شادی در خود پی ببرند و آن را مدیریت کنند. حساسیت و هوش هیجانی بالاتر بــه کودکان کمک می‌کند تــا نیازهای دیگران را درک کـنـنـد و حداقل بــا همدلی بــه آنها کمک کـنـنـد و بــا کنترل بر احساسات خود؛ حس مسئولیت پذیری را در خود تقویت کنند. در مجموع هوش هیجانی بــه خصوص بــه کودکان ما کمک می‌کند تــا یادگیری بهتری داشته باشند و خوشحال تر و سالم تر و موفق تر از دیگران باشند.

همچنین متون علم مدیریت بر ایــن باور هستند کــه رهبران و مدیران بــا هوشهای هیجانی بالاتر؛ توان بیشتری بــرای هدایت سازمان تحت کنترل شان دارند. یافته‌های جدید نشان می‌دهد کارکنانی کــه دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند امــا فاقد هوش هیجانی و اجتماعی هستند در مقایسه بــا کارکنان مشابهی کــه از هوش هیجانی بالایی برخوردارند؛ عملکرد ضعیف تری دارند.

 

تست هوش استاندارد

 

تست هوش استاندارد

 

با ایـن تـست هـوش؛ IQ خـود را مشخـص کنیـد

تستی کــه در زیر مشاهده می کنید؛ شاید در عین حال کــه ساده ترین؛ بـلـکـه تعیین کننده ترین تست بــرای سنجش آی کیو باشد. بــرای انــجـام ایــن تست بــایــد پــس از خواندن هــر سئوال در عرض فــقــط 5 ثانیه بــه آن جواب درست را بدهید و در نزد خودتان یادداشت کنید. در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد.

1. بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟

2. اگــر دکتر بــه شما 3 قرص بدهد و بگوید هــر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تــا تمام قرصها خورده شود؟

3. من ساعت 8 شب بــه رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم کــه 9 صبح زنگ بزند وقتی بــا صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟

4. عدد 30 را بــه نیم تقسیم کنید و عدد 10 را بــه حاصل آن اضافه کنید چــه عددی بــه دست می آید؟

5. مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش بــه جز 9 تــا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

6. اگــر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید کــه در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

7. فردی خانه ای ساخته کــه هــر چهار دیوار آن بــه سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ بــه ایــن خانه نزدیک میشود ایــن خرس چــه رنگی است؟

8. اگــر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟

9. حضرت موسی از هــر حیوان چند تــا بــا خود بــه کشتی برد؟

10. اگــر اتوبوسی را بــا 43 مسافر از مشهد بــه سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت بــه تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

و امـــــــا پاسخ تست ها :

1. تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند.

2. یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را در ساعت 1/5 و بعدی را در ساعت 2 می خورید).

3. فــقــط یک ساعت. ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پــس بــه اولین ساعت 9 کــه برسد زنگ میزند کــه ساعت همان 9 شب است.

4. حاصل 70 اســت (تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است).

5. او 9 گوسفند خواهد داشت.

6. اول بــایــد کبریت را روشن کرد.

7. سفید چــون خانه ای کــه هــر چهار دیوارش رو بــه سمت جنوب پنجره داشته باشد بــایــد در نوک قطب جنوب باشد.

8. همان 2 سیب.

9. هیچ (حضرت نوح بود نه حضرت موسی)

10. خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)

ارزیابی تست و سطح هوش بر اساس تعداد جوابهای نادرست :

7 جواب نادرست و بیشتر : دانش آموز دبستان

6 جواب نادرست : دانش آموز دبیرستان

5 جواب نادرست : دانشجو

2 تــا 4 جواب نادرست : استاد دانشگاه

1 جواب نادرست : آی کیو فوق العاده

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

معما سخت

معما

معما

 

شکلی داریم کــه می خواهیم تعداد وجه های آن را مشخص کنیم.

آیا می توانید در مدت کمتر از 2 دقیقه بگویید شکل زیر چند وجه (پهلو) دارد؟

 

شکلی داریم کــه می خواهیم تعداد وجه های آن را مشخص کنیم.

 

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

پاسخ معما : چند پهلو !؟

18 وجه

 

معما بــا جواب

 

معما بــا جواب

 

دو دوست بــه نامهای رامین و روزبه در دو روستای مختلف زندگی می کنند. فاصله ایــن دو روستا از هم؛ 36 کیلومتر است. روزی ایــن دو تصمیم می گیرند بــا هم ملاقات کنند. هــر دو سوار دوچرخه هایشان می شــونــد و بــه سمت هم حرکت می کنند. آنها قصد دارند در نیمه راه بــه هم برسند. فرض می کنیم هــر دو دقیقا بــا سرعت یکسان و ثابت 6 کیلومتر بر ساعت بــه سمت دیگری در حرکت است.

رامین؛ یک کبوتر دارد کــه دقیقا همزمان بــا حرکت خودش؛ بــه ســوی روزبه و بــا سرعت ثابت 18 کیلومتر بر ساعت پرواز می کند. کبوتر بــه محض اینکه بــه روزبه می رسد بلافاصله (بدون کاهش در سرعت) بــه سمت رامین باز می گردد و بــه همین ترتیب مرتباً بین ایــن دو؛ پرواز می کند.
آیا می توانید بگویید وقتی رامین و روزبه بــه هم می رسند؛ کبوتر چــه مسافتی را پرواز کرده است؟

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

♦♦♦

پاسخ تست هوش ‘پرواز کبوتر’
رامین و روزبه در میانه راه بــه هم می رسند (کیلومتر 18) پــس 3 ساعت زمان لازم اســت کــه ایــن دو بــه هم برسند. یعنی کبوتر نــیــز در مجموع سه ساعت پرواز کرده (با سرعت 18km/h) پس؛ 18×3=54 کیلومتر پرواز کرده است.

 

معما و تست هوش

 

معما و تست هوش

 

در ایــن معمای جالب بــایــد قصاب رو راهنمایی کنید البته معما بــا جواب می باشد ... روزی یک قصاب بــرای خریدن تعدادی گاو ؛ غاز و مرغ بــه بازار رفت ... قیمت هــر گاو ؛ 15 سکه ؛ قیمت هــر غاز ؛ 1 سکه و قیمت هــر مرغ ؛ یک چهارم سکه بود ... ایــن قصاب صد سکه همراه داشت و می خواست بــا ایــن پول ؛ دقیقا صد حیوان بخرد ... آیا ایــن امکان پذیر اســت ؟ توجه کنید کــه ایــن قصاب از هــر حیوان حداقل یکی لازم دارد

.

.

.

.

.

.

.

.

درسته معما بــا جواب هست ولــی یکم دیگه فکر کن

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ معمای جالب قصاب بله ؛ او میتونه سه گاو ؛ 41 غاز و 56 مرغ بخره ... توضیح کامل معمای جالب قصاب : اگه تعداد گاو ها رو x ؛ تعداد غازها رو y و تعداد مرغ ها رو z در نظر بگیریم ؛ اون وقت داریم : x+y+z=100 15x+y+z/4=100 از دو رابطه ی بالا نتیجه می شــود : z=(56/3)x از اون جایی کــه تعداد حیوانات بــایــد یک عدد صحیح ( مثبت و غیر صفر ) باشه ؛ تنها مقداری کــه x میتونه داشته باشد ؛ مضرب های عدد 3 خواهد بود ... مثلا بــرای x=3 خواهیم داشت : z=56 , y=41 کــه همین پاسخ صحیح می باشد .

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

داستان کوتاه

داستان کوتاه

 

عیادت مرد ناشنوا از همسایه

ناشنوایی خواست بــه احوالپرسی بیماری برود. بــا خودش حساب و کتاب کــرد کــه نباید بــه دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و بــرای آن کــه بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود بــایــد از پیش پرسش های خود را طراحی کــنــد و جواب های بیمار را حدس بزند.

پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کــرد ... بــا خودش گــفــت « من از او می پرسم حالت چــه طور اســت و او هم خدا را شکر می کــنــد و می گوید بهتر اســت ... من هم شکر خدا می کنم و می پرسم بــرای بهتر شدن چــه خورده ای .

او لابد غذا یــا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک اســت و هــمــه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را بــه عــنــوان طبیبی حاذق می شناسیم.

مرد ناشنوا بــا همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین کــه رسید پرسید حالت چــه طور اســت ؟ امــا همسایه بر خلاف تصور او گــفــت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چــه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر ! زهر کشنده !

ناشنوا گــفــت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گــفــت عزرائیل ! ناشنوا گــفــت طبیبی بسیار حاذق اســت و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کــنــد و برخاست کــه برود امــا بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد کــه ایــن مرد دشمن من اســت کــه البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش بــرای آن عیادت بی نظیر کم نشد.
هدف مولانا از روایت ایــن داستان

مولانا در ایــن حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط بــا خداوند و یکدیگر ؛ بــه شیوه ای رفتار می کـنـنـد کــه گرچه بــه خیال خودشان پسندیده اســت و باعث تحکم رابطه می شــود امــا تاثیر کاملاً برعکس دارد.

مردی کــه در اتاقش را قفل می زد

می گویند کــه ایاز غلام سلطان محمد غزنوی ؛ در آغاز چوپان بود و بــا گذشت زمان ؛ در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقی داشت کــه هــر روز صبح بــه آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تــا ایــن کــه درباری ها گمان کــردنــد ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده اســت و موضوع را از سر حسادت بــه گوش شاه رساندند .

پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نـیـسـت در را باز کـنـنـد و گنج نهان را بــه محضر شاه بیاورند. بــه ایــن ترتیب 30 نفر از بدخواهان بــه اتاق ایاز ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارق کهنه و یک دست لباس مندرس کــه بــه دیوار آویخته شده بود.

به ایــن ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان بــه خنده افتاد کــه « ایاز مردی درستکار اســت ... آن لباس های مندرس مربوط بــه دوره چوپانی اوست و آنها در اتاقش آویخته اســت تــا روزگار فقر و سختی اش را بــه یاد داشته باشد و بــه رفاه امروزش غره نشود.
هدف مولانا از روایت ایــن داستان

هدف مولانا از داستان ایاز؛ ایــن اســت کــه مخاطب هایش در هــر جایگاهی کــه هستند همیشه پوستین کهنه روزگار سختی را بــرای خودشان نگه دارند تــا قدرت؛ آنها را مغرور و غافل نکند.

داستان کوتاه در مورد خدا

سلطان بــه وزیر گــفــت ۳ سوال میکنم فردا اگــر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.

سوال اول: خدا چــه میخورد؟

سوال دوم: خدا چــه می پوشد؟

سوال سوم: خدا چــه کار میکند؟

وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.

غلامی فهمیده وزیرک داشت.

وزیر بــه غلام گــفــت سلطان ۳سوال کرده اگــر جواب ندهم برکنار میشوم.

اینکه :خدا چــه میخورد؟ چــه می پوشد؟ چــه کار میکند؟

غلام گفت؛ هرسه را میدانم امــا دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا…!

اما خدا چــه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد.

اینکه چــه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.

اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.

فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.

وزیر بــه دو سوال جواب داد ؛ سلطان گــفــت درست اســت ولــی بگو جوابها را خودت گفتی یــا از کسی پرسیدی؟

وزیرگفت ایــن غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد.

گفت پــس لباس وزارت را دربیاور و بــه ایــن غلام بده؛ غلام هم لباس نوکری را درآورد و بــه وزیر داد.

بعد وزیر بــه غلام گــفــت جواب سوال سوم چــه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.

(بار خدایا توئی کــه فرمانفرمائی؛هرآنکس را کــه خواهی فرمانروائی بخشی و از هــر کــه خواهی فرمانروائی را بازستانی)

کمال الملک نقاش چیره دست ایرانی (دوران قاجار) بــرای آشنایی بــا شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی بــه اروپا سفر کرد. زمانی کــه در پاریس بود فقر دامانش را گرفت و حــتـی بــرای سیر کردن شکمش هم پولی نداشت.   یک روز وارد رستورانی شــد و سفارش غذا داد در آنجا رسم بود کــه افراد متشخص پــس از صرف غذا پول غذا را روی میز می گذاشتند و می رفتند؛ معمولا هم مبلغی بیشتر؛ چرا که  ایــن مبلغ اضافی بعنوان انعام بــه گارسون می رسید

اما کمال الملک پولی در بساط نداشت بنابراین پــس از صرف غذا از فرصت استفاده کــرد از داخل خورجینی کــه وسایل نقاشی اش در آن بود مدادی برداشت و پــس از تمیز کردن کف بشقاب عکس یک اسکناس را روی آن کشید؛ بشقاب را روی میز گذاشت و از رستوران بیرون آمد. گارسون کــه اسکناس را داخل بشقاب دید دست برد کــه آن را بردارد ولــی متوجه شــد کــه پولی در کار نـیـسـت و تنها یک نقاشی ست بلافاصله بــا عصبانیت دنبال کمال الملک دوید یقه او را گرفت و شروع بــه داد و فریاد کــرد صاحب رستوران جلو آمد و جریان را پرسید.

گارسون بشقاب را بــه او نشان داد و گــفــت ایــن مرد یک دزد و شیادست بجای پول عکس اش را داخل بشقاب کشیده صاحب رستوران کــه مردی هنر شناس بود دست در جیب برد و مبلغی پول بــه کمال الملک داد.   بعد بــه گارسون گــفــت رهایش کن برود ایــن بشقاب خیلی بیشتر از یک پرس غذا ارزش دارد. امروز ایــن بشقاب در موزه ی لوور پاریس بعنوان بخشی از تاریخ هنری ایــن شهر نگهداری می شود.

دو شاهزاده در مصر بودند ؛ یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت ... عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و ایــن یکی سلطان مصر شــد .

پس آن توانگر بــا چشم حقارت در فقیه نظر کــرد و گــفــت : من بــه سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت بماندی .

گفت : ای برادر ؛ شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب اســت کــه میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون .

که در حدیث نبوی (ص) آمده : العلماء ورثـه الانبیاء

من آن مورم کــه در پایَم بمالند                      نه زنبورم کــه از دستم بنالند

کجا خود شکر ایــن نعمت گزارم                       کــه زور مردم آزاری ندارم ؟

 

داستان کوتاه عاشقانه

 

داستان کوتاه عاشقانه

 

از قضا پسری بــه دختر مغازه سی دی فروشی علاقه پیدا کرده بود امــا در رابطه بــا داستان کوتاه عاشقانه اش چیزی بــه او نگفته بود. هــر روز بــه اون مغازه می رفت و یک سی دی می خرید فــقــط بخاطر صحبت کردن و دیدن اون دختر… از بد روزگار بعد از یک ماه پسرک ایــن دنیا را وداع گــفــت … وقتی دخترک دید خبری از پسر نـیـسـت بــه در خونه پسر رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک ماجرای مرگ پسر ا تعریف کــرد و اون رو بــه اتاق پسرش برد… دخترک دید کــه تمامی سی دی ها هنوز باز نشده اند… دخترک بــا دیدن ایــن صحنه شوکه شــد و گریه کــرد و سخت گریه کــرد … میدونی چرا گریه می کرد؟ چــون تو تمام ایــن مدت نامه های عاشقانه اش بــه پسرک رو توی جعبه سی دی ها می گذاشت و بــه پسرک میداد …

از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شــود کــه او هم دخترک را بــا وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک همیشه بــه پسر می گــفــت اگه من بینا بودم می فهمیدی کــه چقدر تو را دوست دارم؛ اتفاقا فردی پیدا می شــود و دو چشم خود را بــه دخترک نابینا هدیه می کند. بعد از بینا شدن دخترک می بیند کــه پسر هم نابیناست و او را ترک می کند؛ پسرک داستان عاشقانه ما در پاسخ بــه ایــن حرکت دختر بــه او می گوید برو امــا مراقب چشم هایم باش!!!

وقتی سر کلاس بودم هــمــه حواسم بــه دختری بود کــه کنارم نشسته بود و همیشه من رو “داداشی” صدا می کرد. خیره بــه او آرزو می کردم کــه عشقش متعلق بــه من باشه ولــی اون اصلا بــه ایــن موضوع توجه نمی کرد.
خیلی دوست دارم بهش بگم کــه نمیخوام فــقــط “داداشی” باشم؛ من عاشقش هستم ولــی اونقدر خجالتی هستم کــه نمی تونم بهش بگم …. دلیلش رو هم نمی دونم.
تلفنم زنگ زد؛ ایــن بار خودش بود؛ گریه می کرد؛ دوستش قلبش رو شکسته بود؛ از من خواست کــه پیشش باشم؛ نمیخواست تنها باشه؛ من هم رفتم پیشش و چند ساعتی بــا هم بودیم. وقتی کنارش بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود؛ از عمق جانم آرزو می کردم کــه عشقش متعلق بــه من باشه. بعد از چند ساعت دیدن فیلم و خوردن چیپسو پفک ؛ خواست بره؛ بــه من نگاه کــرد و گــفــت :”ممنونم ” .
یک روز از ایــن داستان های کوتاه عاشقانه ما گذشت ؛نه فــقــط یک روز یک هفته ؛ یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم جشن پایان تحصیل فرا رسید ؛ من بــه اون نگاه می کردم کــه درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تــا مدرکش رو بگیره. از عمق جانم می خواستم کــه عشقش متعلق بــه من باشه. امــا اون اصلا بــه من توجهی نمی کــرد ؛ و من ایــن رو می دونستم ؛ قبل از ایــن کــه خونه بره اومد سمت من؛ بــا همون لباس و کلاه جشن ؛ بــا وقار خاص و آهسته گــفــت تو بهترین داداشی دنیا هستی ؛ ممنونم.
خیلی دوست دارم بهش بگم کــه نمیخوام فــقــط “داداشی” باشم؛ من عاشقش هستم ولــی اونقدر خجالتی هستم کــه نمی تونم بهش بگم …. دلیلش رو هم نمی دونم.
نشستم روی صندلی؛ آره صندلی ساقدوش ؛ اون دختر حالا داره ازدواج می کنه ؛ من دیدم کــه “بله” رو گــفــت و وارد زندگی جدید بــا کسی دیگه شد. بــا مرد دیگه ای ازدواج کرد. من می خواستم کــه عشقش متعلق بــه من باشه. امــا اون ایــن طوری فکر نمی کــرد و من ایــن رو می دونستم ؛ امــا قبل از اینکه بره رو بــه من کــرد و گــفــت ” تو اومدی ؟ متشکرم”
سال های دور و درازی گذشت ... بــه تابوتی نگاه میکنم کــه دختری کــه من رو داداشی خودش می دونست توی اون آروم گرفته ؛ فــقــط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند؛ یه نفر داره دفتر خاطراتش رو می خونه؛ نوشته بود :
” تمام توجهم بــه اون بود. آرزو می کنم کــه عشقش بــرای من باشه. امــا اون اصلا توجهی بــه ایــن موضوع نداره و من ایــن رو می دونم. خیلی دوست دارم بهش بگم کــه نمیخوام فــقــط “داداشی” باشم؛ من عاشقش هستم ولــی اونقدر خجالتی هستم کــه نمی تونم بهش بگم …. دلیلش رو هم نمی دونم. … همیشه آرزو داشتم کــه بــه من بگه دوستم داره. ….

داستان های کوتاه عاشقانه همواره بــه ما نکاتی را گوش زد می کـنـنـد کــه نباید آن را دست کم بگیریم درست مثل همین داستان کوتاه عاشقانه …

فاصله دختر تــا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی
دخترک کمی آن طرف تر بر روی نیمکت چوبی در کنار پیرمرد نشسته بود و رو بــه آب نمای سنگی گریه می کــرد .
پیرمرد از دخترک پرسید :
– ناراحتی؟
– نه
– مطمئنی ؟
– نه
– چرا داری گریه می کنی ؟
– دوستام منو دوست ندارن
– چرا دوست ندارن؟
– جون قشنگ نیستم .
– تــا حالا کسی ایــن رو بهت گفته ؟
– چی رو؟
– ایــن کــه تو قشنگ ترین دختری هستی کــه من تــا حالا دیدم .
– راست میگی ؟
– از ته قلبم آره
دخترک بلند شــد پیرمرد را بوسید و بــه طرف دوستانش شاد شاد دوید ؛
لحظاتی بعد پیر مرد داستان کوتاه عاشقانه ما اشک هایش را پاک کرد؛ کیفش را باز کــرد و عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

دختر: می دونی! دلم… بــرای یک پیاده روی بــا هم… بــرای رفتن بــه مغازه های کتاب فروشی و نگاه کردن کتاب ها… بــرای بوی کاغذ نو… بــرای راه رفتن بــا هم شونه بــه شونه و دیدن نگاه حسرت بار دیگران… آخه هیچ زنی نـیـسـت کــه مردی مثل مرد من داشته باشه!
پسر: آره می دونم… می دونم… دل من هم تنگت شده… بــرای دیدن آسمون زیبای چشمات… بــرای بستنی های شاتوتی کــه باهم می خوردیم… بــرای خونه ای کــه توی خیالمون ساخته بودیم ومن مرد اون خونه بودم….!
دختر: یادت هست همیشه می گفتی بــه من می گفتی “خاتون”
پسر: آره… واسه ایــن کــه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون دوران قجر می انداختی!
دختر: ولــی من کــه خیلی بور بودم!
پسر: آره… ولــی فرقی نمی کنه!
دختر: آخ چــه روزهای خوبی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو داره… وقتی توی دستام گره میشدن… مجنون من…
پسر: …
دختر: چی شــد چرا هیچی نمیگی؟
پسر: …
دختر: منو نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…
پسر: …
دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا گریه دارن… فدای توبشم…
پسر: خدا… نه… (گریه(
دختر: چرا داری گریه میکنی؟
پسر: چرا گریه نکنم… ها؟
دختر: گریه نکن دیگه … من دوست ندارم مردم گریه کنه… جلو ایــن هــمــه آدم… بخند دیگه… زود باش بخند…
پسر: وقتی دستات رو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو پاک کنه …
دختر: بخند ای هــمــه داستان عاشقانه زندگی من … و گرنه من هم گریه خواهم کرد…
پسر: باشه… قبول… تسلیم… گریه نمی کنم… ولــی اصلا نمی تونم بخندم
دختر: آفرین! حالا بگو بــرای کادو ولنتاین چی واسم خریدی؟
پسر: آخه توکه میدونی من از ایــن داستان ها خوشم نمیاد… ولــی امسال برات یک هدیه خوب آوردم…
دختر: چی…؟ زودباش بگو بهم دیگه… آب از لب و لوچه ام آویزون شده …
پسر: …
دختر: باز کــه ساکت شدی؟
پسر: برات… کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… و یک بغض ابدی و طولانی آوردم…!
تک عروس گورستان!
خیابون ها پنج شنبه ها دیگه بدون تو هیچ صفایی نداره…!
اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…
نه… اشک و فاتحه
نه… اشک و فاتحه و دلتنگی
امان… خاتون روز های خوب من! توخیلی وقته که…
آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی تنهایی من…
دیگر نگران قرص های نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از داستان کوتاه عاشقانه زندگی مان نباش…!
نگران نگاه های خیره مردم بــه اشک هایم هم نباش
بعد از تو مرد نیستم اگــر بخندم…
آرام بخواب خاتون….

 

داستان کوتاه آموزنده

 

داستان کوتاه آموزنده

 

مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب بــه حضار گفت:

از میون شما خانوم ها و آقایون؛ کسی هست کــه دوست داشته باشه جای من باشه؛ یه آدم پولدار و موفق؟ هــمــه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: بــا سه تــا از رفیق های دوره تحصیل؛ یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. امــا هنوز یه سال نشده؛ طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!

رفیق اولم از تیم جدا شــد و رفت دنبال درسش! ولــی من بــا اون دو تــا رفیق؛ بــه راهم ادامه دادم. اینبار یه ایده رو بــه مرحله تولید رسوندیم؛ امــا بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم! ایــن دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش!

من موندم و رفیق سوم. بعد از مدتی بــا همین رفیق سوم؛ شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم؛ امــا چیزی نگذشت کــه شکست خوردیم. ایــن بار حجم ضررهای ما بــه نیم میلیارد رسید! رفیق سوم مستاصل شــد و رفت پی شغل کارمندیش! توی ایــن گیرودار؛ بــا همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تــا صادرات کالا هم رشد کرد. اوضاع خوب بود و ما بــه سوددهی رسیدیم امــا یهو توی یه تصادف لعنتی؛ همسرمو از دست دادم! هــمــه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم! شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی بــا دو میلیارد بدهی! شکست پشت شکست!

مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد. چند سال بعد؛ ازدواج دوم داشتم کــه بــه طلاق فوری منجر شد! بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی؛ بــا پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم بــا محصول جدید. اولش تقاضا خوب بود امــا بــا واردات بی رویه نمونه جنس ما؛ محصولمون افت فروش پیدا کــرد و باز ورشکست شدیم. هفت سال حبس رو بخاطر درگیری بــا طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم! و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم!

به محض رهایی از حبس؛ باز کار جدیدی رو استارت زدیم و ایــن بار موفق شدیم. شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد. من بــه سرعت و بــا یه رشد عالی؛ از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ؛ اونم بــا ده هزار پرسنل.

مرد میلیاردر بعد از رسیدن بــه ایــن قسمت از حرف هاش؛ از حضار پرسید: همونطور کــه شنیدید؛ من بــرای رسیدن بــه ایــن مرحله از زندگی؛ تاوان دادم. عذاب کشیدم. آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟

هیچ کس دستشو بلند نکرد! مرد میلیاردر خنده بلندی کــرد و ســپــس بــا گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین : خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید امــا حاضر بــه طی کردن مسیر سختی نیستید کــه من طی کردم نیستید’

یه روز گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه ؛ کشاورز دامپزشک میاره .

دامپزشک میگه : ” اگه تــا 3 روز گاو نتونه رو پاش وایسته گاو رو بکشید “

گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه: “بلند شو بلند شو” گاو هیچ حرکتی نمیکنه…

روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه: ” بلند شو بلند شو رو پات بایست” باز گاو هــر کاری میکنه نمیتونه وایسته رو پاش

روز سوم دوباره گوسفند میره میگه: “سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه و نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته بــایــد کشته شی ” گاو بــا هزار زور پا میشه..

صبح روزبعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر میگرده میگه: ” گاو رو پاش وایساده ! جشن میگیریم …گوسفند رو قربونی کنید… “

نتیجه اخلاقی : خودتونو نخود هــر آشی نکنید !

یک شرکت موفق محصولات زیبایی در یک شهر بزرگ از مردم خواست کــه نامه ی مختصری درباره زیباترین زنی کــه می شناسد همراه بــا عکس آن زن بــرای آنها بفرستند.در عرض چند هفته هزار نامه بــه شرکت ارسال شد. نامه ای بخصوصی توجه کارکنان را جلب کرد,و فورا آن را بــه دست رئیس شرکت دادند.نامه توسط یک پسر جوان نوشته شده بود کــه شرح داده بود خانواده آنها از هم پاشیده شده و در محله ای فقیر نشین زندگی می کند.با تصحیح برخی کلماتش خلاصه ی نامه اش بــه شرح زیر اســت :

زن زیبایی یک خیابان پایین تر از من زندگی می کند.من هــر روز او را ملاقات می کنم.او بــه من ایــن احساس را می دهد کــه مهم ترین پسر ایــن دنیا هستم.ما بــا هم شطرنج بازی می کنیم و او بــه مشکلات من توجه دارد.او مرا درک می کــنــد و وقتی او را ترک می کنم,او همیشه بــا صدای بلند می گوید کــه بــه وجود من افتخار می کند.آن پسر نامه اش را بــا ایــن مطلب خاتمه می داد:”این عکس نشان می دهد کــه او زیباترین زن دنیاست.امیدوارم همسری بــه ایــن زیبایی داشته باشم.”

رئیس شرکت در حالی کــه تحت تاثیر ایــن نامه قرار گرفته بود,خواست کــه عکس ایــن زن را ببیند.منشی او عکس زنی متبسم و بدون دندان را بــه دست او داد کــه سنی از او گذشته و در یک صندلی چرخدار نشسته بود.موهای خاکستریش را دم اسبی کرده بود و چین و چروک صورتش در خطوط چین و چروک چشم هایش محو شده بود.

رئیس شرکت بــا تبسم گفت:”ما نمی توانیم از ایــن خانم بــرای تبلیغ استفاده کنیم.او بــه دنیا نشان می دهد کــه محصولات ما لزوما ارتباطی بــا زیبایی ندارد.”

روزی پیش گوی پادشاهی بــه او گــفــت کــه در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی بــرای پادشاه اتفاق خواهد افتاد.  پادشاه از شنیدن ایــن پیش گویی خوشحال شد. چرا کــه می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه بــه سرعت بــه بهترین معماران کشورش دستور داد هــر چــه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند.

معماران بی درنگ بی آن کــه هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند؛ دست بــه کار شدند. آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را بــه آنجا منتقل کــردنــد و روز و شب بــه ساختن قلعه پرداختند. سرانجام یک روز پیش از روز مقرر قلعه آماده شد. پادشاه از قلعه راضی شــد و بــا خوش قولی و شرافتمندانه بــه هــمــه معماران جایزه داد. ســپــس ورزیده ترین پاسداران خود را در اطراف قلعه گماشت.

پادشاه در آستانه روز وقوع حادثه بــه گفته پیش گو؛ وارد اتاق سری شــد کــه از هــمــه جا مخفی تر و ایمن تر بود. امــا پیش از آن کــه کمی احساس راحتی کند؛ متوجه شــد کــه حــتـی در ایــن اتاق سری هم چند شعاع آفتاب دیده می شود. او فورا بــه زیر دستان خود دستور داد کــه هــر چــه زودتر هــمــه شکاف های ایــن اتاق سری را هم پر کـنـنـد تــا از ورود حادثه و بلا از ایــن راه ها هم جلوگیری شود. سرانجام پادشاه احساس کــرد آسوده خاطر شده است. چرا کــه گمان کــرد خود را کاملا از جهان خارج؛ حــتـی از نور و هوایش؛ جدا کرده است.

معلوم اســت کــه پادشاه خیلی زود در اتاق بدون هوا خفه شــد و مرد. پیش گویی منجم پادشاه بــه حقیقت پیوسته بود و سرنوشت شوم طبق گفته پیش گو رقم خورده بود!
نتیجه گیری

معنی ایــن داستان را می توان بــه قلب انسان ها از جمله خود ما تشبیه کرد. در دل ما هم قلعه بسیار محکمی وجود دارد. ایــن قلعه بــا مواد مختلفی محکم تر از سنگ ساخته شده است. ایــن مواد چیزی بــه جز خشم و نفرت؛ گله و شکایت؛ خوار شمردن و غرور و کبر؛ شتاب؛ تعصب و بدبینی و … نیستند. بــا ایــن مواد واقعا هم می توان قلعه دل را محکم و محکم و باز هم محکم تر کــرد و دیگران را پشت درهای آن گذاشت. همان طور کــه ایــن پادشاه عمل کرد. قلعه قلب ما هــر چــه محکم تر و کم منفذتر باشد؛ احساس خفگی ما هم شدیدتر خواهد بود.

در افسانه ها آمده روزی کــه خداوند جهان را آفرید

فرشتگان مغرب را بــه بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تــا بــرای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند

یکی از فرشتگان بــه پروردگار گفت: آن را در زمین مدفون کن ؛ فرشته دیگری گــفــت آن را در زیر دریاها قرار بده ؛ سومی گــفــت راز زندگی را در کوهها قرار بده ولــی خداوند فرمود ….

اگر من بخواهم بــه گفته های شما عمل کنم فــقــط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند در حالی کــه من می خواهم راز زندگی در دستر س هــمــه بندگانم باشد

در ایــن هنگام یکی از فرشتگان گــفــت فهمیدم کجا ای خدای مهربان راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده

زیرا هیچکس بــه ایــن فکر نمی افتد کــه بــرای پیدا کردن آن بــایــد بــه قلب و درون خودش نگاه کــنــد و خداوند ایــن فکر را پسندید

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

عکس خنده دار خفن

عکس خنده دار

عکس خنده دار

 

 

نقشه هایی کــه من تو دبیرستان در فرار کردن ازمدرسه داشتم
مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت
من حیف شدم!

*********************

نمی دونم چــه حکمتیه
اینا کــه میرن بدنسازی اصرار دارن کــه اصلا سردشون نمی شه!

*********************

ملت چــه بیکارن !
یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم کــه بیخیال شه…
دیگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده  :
ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ؛ شرمنده؛چه خبر؟

*********************

تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!

*********************

هیچ کس ادامس شیک رُ واسۀ وجودش نمی خواد …
سرنوشت آدامس شیک ؛ بقیه پول بودنِ !

*********************

بوی شوم امتحان آید همی /  یارصفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم / دل بــه امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم /  نی بــرای درک مطلب آمدیم
(ایام جانسوز امتحانات برشما دانشجویان و دانش آموزان کوشا تسلیت!)

*********************

رفیق داداشم رفته بود مصاحبه بــرای استخدام:
+ امسال سال چیه؟
– نهنگ
+ پاشو برو بــه بعدی بگو بیاد تو

*********************

خدا کنه تــا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰
بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا …
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن بــه آدم دست میده …

*********************

به کافه چی گفتم همان همیشگی ... . .
نگاه سنگینش را بــه چشمانم انداخت و گــفــت : خفه بابا ؛ مثه آدم بگو چی می خوری ؟!

*********************

از تفریحات من تو دوران بچگی ایــن بود کــه اب بریزم رو بخاری
صدای ” تـسس ” بده خرکیف بشم
اون موقه آیپد نبود کــه بازی کنیم ؛ بــا ایــن چیزا سرگرم میشدیم !

*********************

بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم.
ردیف اول :حال بــه هم زن
وسطی ها :یه سلام علیکی داریم
ته کلاس :دمشون گرم.
اونایی کــه اصن کلاس نمیان: اینا رفیقمن

*********************

در خونه رو میزدن!
دخدر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در بــه شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ؛ فــقــط من و حبه انگور هستیم

*********************

خیلی بده یه آهنگ عشقولانه یاده ۵ ۶ نفر بندازتت تمرکزتو رو آهنگ از دست میدی !

*********************

کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد !

*********************

شمام وقتی یه ادکلن گرون قیمت میخرین ؛ هربار کــه استفاده میکنین
یه نگا بهش میندازین کــه یه وقت تموم نشه؟!
یا من فــقــط اینجوریم!؟

*********************

یکی نـیـسـت بــه بعضیا بگه انقدر بــه اون تیپ و قیافت نناز
ما بــه اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک  !

*********************

رفتم کتاب فروشی میگم بوف کور دارین؟
میگه کتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ؛ یه فرد خیر پیدا شده کــه حاضر تمامِ هزینه های درمانشو متقبل شه…..!

*********************

بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حــتـی اگه شکست عشقی بخورن
نه اینکه سنگ باشن نه
ریمل گروونه !

*********************

دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تــا خواستم ترمز کنم پام گرفت بــه لحاف و پاره شد!

*********************

یکی از بهترین احساس های دنیا :
از خواب بیدار بشی و نگران ایــن باشی کــه الان وقت بیدار شدنت بوده
ولی ببینی کــه هنوز ۲ ساعت مونده و میتونی بازم بخوابی …
خداییش بد میگم !؟

*********************

اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن بــه آدم دست میده اون لحظه !

*********************

با دختری کــه میگه “میسیییی” بــه جای “مرسی” بــایــد درجا قطع رابطه کرد
چون تــا بیای براش توضیح بدی کــه نگو “میسییی”
بهت میگه “چلااااااا؟؟”

*********************

رفیقم رفته دسشویی -یهو داد زد “واااااایییی”
گفتم چی شد؟ گــفــت :”مسواکم افتاد تو اون سوراخه!
بهش گفتم خونسرد باش بابا -فک کردم چی شده!
دیدم خیلی خونسرد اومد مسواکشو شست -گزاشت دهنش!
–نمیدونستم اینقد حرفام تاثیر گذار میتونه باشه  !

*********************

یکی از اعصاب خورد کن ترین کارایی کــه یه پدر و مادر میتونن
بکنن اینه کــه وقتی پای کامپیوتر نشستی بیاد پشتت وایسه
و الکی دنبال یه چیزی بگرده !

*********************

آقا تــا دیروز فک میکردم فــقــط منم کــه میرم توالت ۳۰ نفر بــه گوشیم زنگ میزنن
دیروز رفتم یه توالت عمومی
یه لحظه فکر کردم اومدم مخابرات
یکیشون کــه فکر کنم تو توالت چند تــا معامله بــا گوشی انــجـام داد !

*********************

یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه ایــن بود که
ناظم یــا معلم پرورشی سر زنگ ریاضی میومد در کلاس
میگفت بچه های گروه سرود میتونن برن!
یادش گرامی باد

 

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

عکس خنده دار جدید

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

تصاویر خنده دار

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

ضرب المثل زیبا

ضرب المثل

ضرب المثل

 

1 بــا آل علی هــر کــه در افتاد ؛ ور افتاد .

2 بــا اون زبون خوشت؛ بــا پول زیادت؛ یــا بــا راه نزدیکت !

3 بــا ایــن ریش میخواهی بری تجریش ؟

4 بــا پا راه بری کفش پاره میشه؛ بــا سر کلاه !

5 بــا خوردن سیرشدی بــا لیسیدن نمیشی !

6 باد آورده را باد میبرد !

7 بــا دست پــس میزنه؛ بــا پا پیش میکشه !

8 بادنجان بم آفت ندارد !

9 بارون آمد؛ ترکها بهم رفت !

10 بار کج بــه منزل نمیرسد !

11 بــا رمال شاعر است؛ بــا شاعر رمال؛ بــا هــر دو هیچکدام بــا هرهیچکدام هــر دو !

12 بازی اشکنک داره ؛ سر شکستنک داره !

13 بازی بازی؛ بــا ریش بابا هم بازی !

14 بــا سیلی صورت خودشو سرخ نگه میداره !

15 بــا کدخدا بساز؛ ده را بچاپ !

16 بــا گرگ دنبه میخوره؛ بــا چوپان گریه میکنه !

17 بالابالاها جاش نیست؛ پائین پائین ها راش نـیـسـت !

18 بالاتو دیدیم ؛ پائینتم دیدیم !

19 بــا مردم زمانه سلامی و والسلام .

20 تــا گفته ای غلام توام؛ میفروشنت !

21 بــا نردبان بــه آسمون نمیشه رفت !

22 بــا همین پرو پاچین؛ میخواهی بری چین و ماچین ؟

23 بــایــد گذاشت در کوزه آبش را خورد !

24 بــا یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت !

25 بــا یک گل بهار نمیشه !

26 بــه اشتهای مردم نمیشود نان خورد !

27 بــه بهلول گـفـتـنـد ریش تو بهتره یــا دم سگ ؟ گــفــت اگــر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ !

28 بجای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد !

29 بچه سر پیری زنگوله پای تابوته !

30 بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه؛ شوهرم شــد !

31 بخور و بخواب کار منه؛ خدا نگهدار منه !

32 بد بخت اگــر مسجد آدینه بسازد — یــا طاق فرود آید؛ یــا قبله کج آید !

33 بــه درویشه گـفـتـنـد بساطتو جمع کن ؛ دستشو گذاشت در دهنش !

34 بدعای گربه کوره بارون نمیاد !

35 بدهکار رو کــه رو بدی طلبکار میشه !

 

ضرب المثل فارسی

 

ضرب المثل فارسی

 

36 برادران جنگ کنند؛ ابلهان باورکنند !

37 برادر پشت ؛ برادر زاده هم پشت

38 خواهر زاده را بــا زر بخر بــا سنگ بکش!

39 برادری بجا؛ بزغاله یکی هفت صنار !

40 بــرای کسی بمیر کــه برات تب کنه !

41 بــرای هــمــه مادره؛ بــرای ما زن بابا !

42 بــرای یک بی نماز؛ در مسجد و نمی بندند !

43 بــرای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه !

44 بر عکس نهند نام زنگی کافور !

45 بــه روباهه گـفـتـنـد شاهدت کیه ؟ گفت: دمبم !

46 بزبون خوش مار از سوراخ در میاد !

47 بزک نمیر بهار میاد — کنبزه بــا خیار میاد !

48 بز گر از سر چشمه آب میخوره !

49 بــه شتر مرغ گـفـتـنـد بار ببر؛ گــفــت : مرغم؛ گـفـتـنـد : بپر؛ گــفــت : شترم !

50 بعد از چهل سال گدایی؛ شب جمعه را گم کرده !

51 بعد از هفت کره؛ ادعای بکارت !

52 بقاطر گـفـتـنـد بابات کیه ؟ گــفــت : آقادائیم اسبه !

53 بــه کیشی آمدند بــه فیشی رفتند !

54 بــه گربه گـفـتـنـد گهت درمونه؛ خاک پاشید روش !

55 بــه کچله گـفـتـنـد : چرا زلف نمیزاری ؟ گــفــت : من از ایــن قرتی گیریها خوشم نمیاد !

56 بــه کک بنده کــه رقاص خداست !

57 بگو نبین؛ چشممو هم میگذارم؛ بگو نشنو در گوشمو میگیرم؛ امــا اگــر بگی نفهمم؛ نمیتونم !

58 بگیر و ببند بده دست پهلوون !

59 بلبل هفت تــا بچه میزاره؛ شیش تاش سره ؛ یکیش بلبل !

60 بمالت نناز کــه بیک شب بنده؛ بــه حسنت نناز کــه بیک تب بنده !

61 بماه میگه تو در نیا من در میام !

62 بمرغشان کیش نمیشه گــفــت !

63 بمرگ میگیره تــا بــه تب راضی بشه !

64 بوجار لنجونه از هــر طرف باد بیاد؛ بادش میده !

65 بهر کجا کــه روی آسمان همین رنگه !

66 بــه یکی گـفـتـنـد : سرکه هفت ساله داری ؟ گــفــت : دارم و نمیدم؛ گـفـتـنـد : چرا ؟ گــفــت : اگــر میدادم هفت ساله نمیشد !

67 بــه یکی گـفـتـنـد : بابات از گرسنگی مرد ... گــفــت : داشت و نخورد ؟ !

68 بمیر و بدم !

69 بــه گاو و گوسفند کسی کاری نداره !

70 بیله دیگ؛ بیله چغندر !

 

ضرب المثل ایرانی

 

ضرب المثل ایرانی

 

آب از دستش نمیچکه !

آب از سر چشمه گله !

آب از آب تکان نمیخوره !

آب از سرش گذشته !

آب پاکی روی دستش ریخت !

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !

آب را گل آلود میکنه کــه ماهی بگیره !

آب زیر پوستش افتاده !

آب کــه یه جا بمونه؛ میگنده .

آبکش و نگاه کن کــه بــه کفگیر میگه تو سه سوراخ داری !

آب کــه از سر گذشت؛ چــه یک ذرع چــه صد ذرع ـ چــه یک نی چــه چه صد نی !

آب کــه سر بالا میره؛ قورباغه ابوعطا میخونه !

آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه !

آبی از او گرم نمیشه !

آتش کــه گرفت؛ خشک و تر میسوزد !

آخر شاه منشی؛ کاه کشی اســت !

آدم بــا کسی کــه علی گفت؛ عمر نمیگه !

آدم بد حساب؛ دوبار میده !

آدم تنبل؛ عقل چهل وزیر داره !

آدم خوش معامله؛ شریک مال مردمه !

آدم دست پاچه؛ کار را دوبار میکنه !

آدم زنده؛ زندگی میخواد !

آدم گدا؛ اینهمه ادا ؟!

آدم گرسنه؛ خواب نان سنگک می بینه !

آدم ناشی؛ سرنا را از سر گشادش میزنه !

آرد خودمونو بیختیم؛ الک مونو آویختیم !

آرزو بر جوانان عیب نـیـسـت !

آستین نو پلو بخور !

آسوده کسی کــه خر نداره — از کاه و جوش خبر نداره !

آسه برو آسه بیا کــه گربه شاخت نزنه !

آشپز کــه دوتا شد؛ آش یــا شوره یــا بی نمک !

آش نخورده و دهن سوخته !

آفتابه خرج لحیمه !

آفتابه لگن هفت دست؛ شام و ناهار هیچی !

آفتابه و لولهنگ هــر دو یک کار میکنند؛ امــا قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !

آمدم ثواب کنم؛ کباب شدم !

آمد زیر ابروشو برداره؛ چشمش را کور کــرد !

آنانکه غنی ترند؛ محتاج ترند !

آنچه دلم خواست نه آن شــد — آنچه خدا خواست همان شــد .

آنرا کــه حساب پاکه؛ از محاسبه چــه باکه ؟!

آنقدر بایست؛ تــا علف زیر پات سبز بشه !

آنقدر سمن هست؛ کــه یاسمن توش گمه !

آنقدر مار خورده تــا افعی شده !

آن ممه را لولو برد !

آنوقت کــه جیک جیک مستانت بود؛ یاد زمستانت نبود ؟

آواز دهل شنیده از دور خوشه !

اجاره نشین خوش نشینه !

ارزان خری؛ انبان خری !

از اسب افتاده ایم؛ امــا از اصل نیفتاده ایم !

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

اس ام اس عاشقانه

اس ام اس عاشقانه

 

انقدر دوسِش دارم
کهِ حتى اگه بش نرسم
رو بــه دنیا مى ایستم و میگم:
آهاى دنیا
چیِه خوشحالى؟!
هنوزم یه تارهِ موهاشو
به تمَومه تو و آدمات نمیدم

خوشبختی ینی دوتایی برین باشگاه سوارکاری
بگه چــون من میترسم توم حق نداری سوار اسب بشی

حرف تازه ای ندارم!
آمده ام
تاریخ انقضای “دوستت دارم ” هایم را
تمدید کنم

خوشبختی یعنی…
وقتی بــا قهر و شیطنت از اون طرف اتاق بهت پیام میده که”اگه گفتی اون چیه کــه اولش منم,دومش تویی,سومش هم زبونه”
و در جواب ایــن پیام رو دریافت میکنه”خر شیرین زبون؟”
و…
بالشی کــه بــا شتاب میاد سمتت و قهری کــه تبدیل بــه دیوونه بازیای همیشگیمون میشه…

حرف خاصی نیس..
هوای خندهاات ب سرم زده…
عاشقانه ی خاص من…..

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن کــه دارد بــا دلبری وصالی….

برای دلبستن بــایــد دلت را بــه دلش گره بزنی
یکی زیر …
یکی رو …
مادر بزرگم میگفت :

“قالی دستبافت مرگ ندارد” …!

موهایت را نباف

نمیخواهم دستهای زنانه ات

به کارهای مردانه عادت کند…!

_میشه وقتی حرف میزنی تو چشام نگاه نکنی؟؟؟!!!

+چرا مشکلش چیه؟؟؟

_آخه نمیشنوم چی میگی!

هر شب بــه شوق تو تمدید می شوم…
تاریخ اعتبار دلم؛خنده های توست..!!

در وصـــل هــــم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشــق نمی شوی کــه ببینی چــه می کشم
بـــا عقـــــل آب عشق بــه یک جــــو نمــی رود
بیـــــچاره مــن ؛ کــــه ساخته از آب و آتشم

مصرعی از قلب من
با مصرعی از قلب تو
شاه بیتی میشود
در دفتر دیوان عشق

 

اس ام اس عاشقانه جدید

 

اس ام اس عاشقانه جدید

 

دست های تو
حق من اســت ؛

حقم را …
کف
دستم
بگذار ….

دست من نبود…تو بــا پای خودت…به چشمم آمدی.

لیاقتت را کــه ندارم….
دوستم هم کــه نداری ….
از پیشم هم کــه رفته ای …..
.
.
پس…
پس فــقــط بگو…
فقط بگو چرا انقدر بــه خوابم می آیی؟

از تو چــه پنهان؛
گاهی آنقدر خواستنی میشوی…
که شروع میکنم
به شمارش تک تک ثانیه ها…
برای یکبار دیگر رسیدن؛
به “تو”…

وقتی رد پای مهربانیت را
در قلب کسی باقی بگذاری همیشه بیشتر از حاضرین
حاضر خواهی بود.
حتی اگــر غایب باشی.

هیچ چیز سر جایش نیستــــ
نه من…
نه تو…
نه باورهایم کــه بدان امید بسته بودمــ
تابـــ کودکیم انگار؛
سالهاستـــــ کــه نمیداند مقصد کجاستــــ …

فرشته گفت:
پس قرارمان ایــن باشد
هر چــه انسان
روی زمین انــجـام داد
نتیجه اش را ببیند
خدا گفت:
غیر از دل شکستن
که جواب آن را
خودم می دهم

گفتنی نیست؛ولی “بی تو” کماکان در من؛
نفسی هست؛
دلی هست…
ولی جانی نیست…..

میگن عاشقا
عشقشون رو
خوشگل میبینن.

این دفعه کــه دیدمت
خیلی خوشگل
شده بودی؟

نمیدونم هردفعه

تو خوشگل تر میشی….
یا من عاشق تر….؟؟؟؟

میشه اونقدر بوسم کنی
که یادم بره
چی می خواستم !؟

ﺩﺭﺩ ﻫـﺎﻳﻢ ﺩﻟﻨـﺸﻴﻦ ﻣـﯽ ﺷـﻮﻧﺪ ... . .

ﻭﻗـﺘﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺗــــــﻮﻳـی ... . .

آدم بــایــد یکیو داشته باشه کــه هَــــر وقــــت
خسته
پکر
داغون
عصبی
و مریض بودی
ازت نپرسه چـــــــــــــرا ؟؟
فقط دستت رو بگیره و بگه :
بـــلـــنـــد شـــو بـــریـــم یـــه دور بـــزنـــیـــم ؛ دوســـت نـــدارم ایـــن شـــکـــلـــی بـــبـــیـــنـــمـــت !!

غرورت رو بــه خاطر کسی کــه دوسش داری بشکن ؛

ولی ؛

نذار کسی کــه دوسش داری بــه خاطر غرورت

دلش بشکنه …

تو را داشتن را بــه چــــه تشبیه کنم ؛
به بــــهار
یا بــه آبی زلال دریــــا
ســـــاده تر می گویم
تــو تمام حس های خوب منی

نــگاهم کــه مــی کنی لال مــی شـوم…………

آخــر چــشم هایت حــرف نــدارنـد…………..

 

اس ام اس عاشقانه کوتاه

 

اس ام اس عاشقانه کوتاه

 

زندگی شبیه شعریست

قافیه هایش بــا من ؛  ” تو ” فــقــط همیشه ردیف باش !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

گل اگــر چشم خودش باز کــنــد خواهد مرد / ماه در اوج غرورش بــه زمین خواهد خورد

چون بــه زیبایی تو حسرت ؛ عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند

نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ؛ دائمی اند !

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جدید ######

 

دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد

نه التـــمـاس هـــایم را

و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…

به جـــایِ آن احســـاسی کــه کُـــشـتـی

درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دلی کــه شکستی را گچ چاره نکرد ؛ گل گرفتمش ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

با یاد تو ایــن ستاره ها رنگی بود / ایــن دفتر خاطرات من سنگی بود

از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فــقــط دوری و دلتنگی بود ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دیگری جز تو مرا ایــن هــمــه آزار نکرد / آنچه کردی تو بــه من هیچ ستم کار نکرد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جدید ######

 

لعنت بــه هــمــه ی قانون های دنیا کــه در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

تا دیروز ؛ هرچه می نوشتم عاشقانه بود

از امروز ؛ هرچه بنویسم صادقانه است

عاشقانه دوستت دارم  ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جدید ######

 

یه رابطه از اونجایی خراب میشه که

تو ناراحتش کنی و یکی دیگه آرومش  ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

سرد بودنم را بگذار بــه حساب گرم بودنت بــا دیگران ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / بــه روح بی قرار من تو اضطراب میدهی

دلم پر از گلایه ها ؛ تنم اسیر درد و خون / ولــی تو قهر بــا دلم بــرای لحظه ی مکن ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

به همون اندازه کــه ماهى دوست نداره برسه بــه خشکى دوست دارم ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

کاش نامت را بــا خط بریل مینوشتند

صدا کردنت کافی نـیـسـت ؛ شکوه اسم تو را بــایــد لمس کــرد !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

سفری بــه دور دنیاست ؛ وقتی دستانم تــا انتها ؛ رویت را نوازش می کـنـنـد ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جدید ######

 

دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت بــه جانم کرده ریشه

که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ؛ دوستت دارم همیشه ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دلم چندین سال اســت روزه ی عشق گرفته اســت ! اذان افطارش را تو بگو

 

######  اس ام اس عاشقانه ؛ اس ام اس عاشقانه جدید ######

 

تنهایی یعنی :

ذهنم پر از تو و خالی از دیگران اســت ؛ امــا کنارم خالی از تو و پر از دیگران اســت !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

در نگاهت چیزیست کــه نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ؛ مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ؛ در نگاهت چیزیست کــه نمیدانم چیست ؟

من بــه آن محتاجم !

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

دل آرام را بی تاب میکنی ؛ دل بی تاب را آرام

آخرش نگفتی:

تو ؛ دردی یــا درمان ؟

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟

اونی کــه خیلی دوستش داری ؟

یا اونی کــه خیلی دوست داره ؟

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

ز تلخی سکوتت من چــه بگویم / همان بهتر کــه از غم ها نگویم

تو کاری کرده ای بــا بی وفایی / دگر از عشق خود بــا کَس نگویم ... . .

 

######  اس ام اس عاشقانه ######

 

می دانی … !؟ بــه رویت نیاوردم … !

از همان زمانی کــه جای ” تو ” بــه ” من ” گفتی : ” شما “

فهمیدم

پای ” او ” در میان است  ... . .

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

زهرا امیر ابراهیمی

زهرا امیر ابراهیمی

 

روزنامه “گاردین” چاپ لندن بــرای اولین بار موفق بــه مصاحبه بــا زهرا امیرابراهیمی؛ بازیگر نقش زهره شد.

امیرابراهیمی گفت: بعد از اعتراضات فراوانی کــه از ســوی همکاران بــه من شد؛ فیلم غیراخلاقی را دیدم امــا واقعیت اینجاست کــه شخص درون فیلم؛ من نیستم.

وی افزود: منکر شباهت هایی کــه هنرپیشه فیلم غیراخلاقی بــا من دارد نیستم زیــرا بــا استفاده از امکانات گریم می توان فردی را شبیه دیگری ساخت؛ ضمنا اطلاعاتی در مورد تکنیک های مونتاژ دارم و می دانم کــه بــا استفاده از آن می توان چهره فرد مورد نظر را خلق کرد.

مصاحبه گر روزنامه گاردین بــه نقل از کارشناسان حقوقی نوشت: همین انکار امیرابراهیمی بــرای جلوگیری از مجازات او کافی است.

گاردین افزود: در حالیکه مظنون اصلی دستگیر و هنوز معرفی نشده است؛ احتمال سه سال زندان و پرداخت مبلغ هفت تــا ده میلیون تومان جریمه نقدی وجود دارد.

وی تصیریح کرد: بنا بــه ادعای متهم دستگیر شده؛ زهرا امیرابراهیمی خودش پیشنهاد تهیه و توزیع فیلم را داده بود امــا در عین حال؛ ایــن هنرپیشه ایرانی در طول مصاحبه 45 دقیقه ای؛ حجاب کامل داشت و تمام مدت مواظب حفظ آن بود.

امیرابراهیمی بــا اشاره بــه نامزدی پیشین خود بــا مردی کــه در فیلم غیراخلاقی حضور داشت؛ بــه خبرنگار روزنامه گاردین گفت: نامزدم را بعد از آن کــه در رابطه زناشویی مان خیانت کــرد ترک کردم؛ زیــرا آدمی هرزه بود.

وی تاکید کرد: حــتـی بعد از اینکه از او جدا شدم تهدید کــرد بلایی سرم می آورد کــه نتوانم سرم را در جامعه بالا بگیرم و حــتـی جایی در صدا و سیما نداشته باشم. حال فکر می کنم بــا ایــن فیلم جعلی تهدید خود را عملی کرده است.

بنا بــه گزارش نویسنده گاردین؛ فیلم غیراخلاقی منتسب بــه زهرا امیرابراهیمی در جامعه ایران بــه “نرگس 2” معروف شده و بسیاری از خانواده های ایرانی بیم آن دارند تــا فرزندانشان آن را مشاهده کنند.

زهرا امیرابراهیمی نــیــز در ایــن مورد گفت: بدترین نکته در ایــن میان آن اســت کــه بــه وجهه خانواده مذهبی ام صدمه وارد شده است.

وی افزود: اگــر بــه سابقه کاری ام نگاهی مختصر بیندازید بــه ایــن نتیجه می رسید کــه بــه واسطه علاقه شخصی خود عمدتا در سریال هایی موازی بــا ایده خود و خانواده ام ایفای نقش کرده ام.

این هنرپیشه ایرانی تصریح کرد: من و خانواده ام فکر می کردیم کــه در جامعه ای بــا قضاوت صحیح و عادلانه زندگی می کنیم امــا واقعیت اینجاست کــه بیش از 90 درصد مردم ایران در مورد امور مبتذل و شرم آور کنجکاوی بــه خرج می دهند.

 

بیوگرافی زهرا امیر ابراهیمی

 

بیوگرافی زهرا امیر ابراهیمی

 

زمینه فعالیت     تلویزیون و سینما
تولد     ۱۳۶۰ خورشیدی
ملیت     ایرانی
پیشه     بازیگر و عکاس
مدرک تحصیلی     فارغ التحصیل رشته بازیگری تئاتر

هرا امیرابراهیمی (زاده ۱۳۶۰ خورشیدی) بازیگر تلویزیون و سینمای ایرانی است.

وی در ابتدا بــا ایفای نقش در مجموعهٔ تلویزیونی کمکم کن (رمضان ۱۳۸۴) و نرگس (تابستان ۱۳۸۵) بــه شهرت رسید؛ ســپــس فیلمی جنسی منتسب بــه وی پخش شد

زندگی

امیرابراهیمی در رشته بازیگری تئاتر فارغ التحصیل شد. کار سینما را بــا ساخت فیلمی کوتاه بــا عــنــوان خت در سال ۱۳۷۸ آغاز کرد.

امیرابراهیمی در عکاسی نــیــز فعال است. وی از سال ۱۳۸۴ خورشیدی عکاسی را بــه صورت حرفه ای ادامه داد و تاکنون دو نمایشگاه بــا عــنــوان دید اول و دید دوم برگزار کرده است. عکس های او بــه موضوعات اجتماعی می پردازد.
جنجال
جنجال های انتشار فیلم های جنسی

زهرا امیرابراهیمی در سال ۱۳۸۵ درگیر انتساب دو فیلم سکسی بــه خودش شد. ایــن فیلم ها هم آغوشی دختر و پسری جوان را بــه تصویر می کشیدند. بــا پخش وسیع ایــن فیلم ها بر روی اینترنت و سی دی های خانگی؛ امیرابراهیمی انتساب آنها بــه خودش را انکار کــرد و آن را یک تهمت ناروا و برچسب غیرانسانی نامید.

امیرابراهیمی بــا اشاره بــه نامزدی پیشین خود بــا مردی کــه در فیلم غیراخلاقی حضور داشت؛ بــه خبرنگار روزنامه گاردین گفت: نامزدم را بعد از آن کــه در رابطه زناشویی مان خیانت کــرد ترک کردم؛ زیــرا آدمی هرزه بود.

 

پس از خروج از ایران

امیرابراهیمی پیش از ترک ایران در دو فیلم سینمایی «سفر بــه هیدالو» (۱۳۸۴) و «انتظار» (۱۳۷۹) بازی کرده است. او پــس از خروج از ایران؛ در فرانسه سکنی گزید و در تئاتر «رویای طاهرگان خاموش» بــه همراه شبنم طلوعی بــه ایفای نقش پرداخت.

این هم مصاحبه اش بــا روزنامه انگلیسی گاردین روزنامه “گاردین” چاپ لندن بــرای اولین بار موفق بــه مصاحبه بــا زهرا امیرابراهیمی؛ بازیگر نقش زهره شد.

امیرابراهیمی گفت: بعد از اعتراضات فراوانی کــه از ســوی همکاران بــه من شد؛ فیلم غیراخلاقی را دیدم امــا واقعیت اینجاست کــه شخص درون فیلم؛ من نیستم.
وی افزود: منکر شباهت هایی کــه هنرپیشه فیلم غیراخلاقی بــا من دارد نیستم زیــرا بــا استفاده از امکانات گریم می توان فردی را شبیه دیگری ساخت؛ ضمنا اطلاعاتی در مورد تکنیک های مونتاژ دارم و می دانم کــه بــا استفاده از آن می توان چهره فرد مورد نظر را خلق کرد.
امیرابراهیمی بــا اشاره بــه نامزدی پیشین خود بــا مردی کــه در فیلم غیراخلاقی حضور داشت؛ بــه خبرنگار روزنامه گاردین گفت: نامزدم را بعد از آن کــه در رابطه زناشویی مان خیانت کــرد ترک کردم؛ زیــرا آدمی هرزه بود.
وی تاکید کرد: حــتـی بعد از اینکه از او جدا شدم تهدید کــرد بلایی سرم می آورد کــه نتوانم سرم را در جامعه بالا بگیرم و حــتـی جایی در صدا و سیما نداشته باشم. حال فکر می کنم بــا ایــن فیلم جعلی تهدید خود را عملی کرده است.

بنا بــه گزارش نویسنده گاردین؛ فیلم غیراخلاقی منتسب بــه زهرا امیرابراهیمی در جامعه ایران بــه “نرگس 2” معروف شده و بسیاری از خانواده های ایرانی بیم آن دارند تــا فرزندانشان آن را مشاهده کنند.

زهرا امیرابراهیمی نــیــز در ایــن مورد گفت: بدترین نکته در ایــن میان آن اســت کــه بــه وجهه خانواده مذهبی ام صدمه وارد شده است.
وی افزود: اگــر بــه سابقه کاری ام نگاهی مختصر بیندازید بــه ایــن نتیجه می رسید کــه بــه واسطه علاقه شخصی خود عمدتا در سریال هایی موازی بــا ایده خود و خانواده ام ایفای نقش کرده ام.
این هنرپیشه ایرانی تصریح کرد: من و خانواده ام فکر می کردیم کــه در جامعه ای بــا قضاوت صحیح و عادلانه زندگی می کنیم امــا واقعیت اینجاست کــه بیش از ۹۰ درصد مردم ایران در مورد امور مبتذل و شرم آور کنجکاوی بــه خرج می دهند.

 

عکس زهرا امیر ابراهیمی

 

عکس زهرا امیر ابراهیمی

  • امین تهرانی
  • ۰
  • ۰

ابی

ابی

 

تاریخ تولد؛ محل تولد؛ هنگام تولد:

در ۲۹ خرداد سال ۱۳۲۸ (۱۹ ژوئن ۱۹۴۹)در تهران بــه دنیا آمد.

پدر: –

مادر:-

برادر: –

خواهر:-

همسر: فیروزه مقدادی؛مهشید برومند

فرزندان: خاتون (تولد: ۱۳۵۴ –دندانپزشک) ؛ سایه (تولد: ۱۳۵۵ )؛ عسل (تولد: ۱۳۵۷)؛فرشید(در برخی منابع از وی بــا عــنــوان پسرخوانده ابی نام برده شده)

شهرت ؛ کنیه و لقب:

لقب:ابی؛ آقای صدای موسیقی پاپ ایران

مشخصات فردی:

هم‌صدایی مردم بــا ابی در کنسرت‌ها از خصایص منحصر بــه فرد ایــن خواننده است؛ تــا جایی کــه او را جزو اولین خوانندگان فارسی‌ زبانی دانسته‌اند کــه بــه همخوانی پرداخت و حــتـی آن را در آلبوم کنسرت‌هایش ضبط و پخش کرد. ابی را از نظر کاری خواننده‌ای ریسک‌پذیر؛ و از نظر انتخاب آهنگ و ترانه؛ نوگرا می‌دانند.اهمیت بــه کیفیت کلامی و زبانی ترانه‌ها از مشخصات اوست.

گفته می‌شود وی در منزل شخصی خود؛ اجازۀ پخش آهنگ‌های خوانده ‌شده توسط خود را نمی‌دهد و بــه عبارتی؛ تمایلی بــه شنیدن صدای خود در محیط خانه ندارد.

 

بیوگرافی ابی

 

بیوگرافی ابی

 

عادات و علائق شخصی:

علاقه بــه موسیقی یونانی

خوانندگان محبوب: پیتر گابریل؛ فردی مرکوری؛ استینگ؛ بونو و جیم موریسون از گروه راک دورز .

علاقه بــه خواندن ترانه‌هایی بــا مضامین سیاسی؛ اجتماعی عاشقانه ... ترانه‌های متعددی در مورد ایران خوانده کــه بسیاری از آنها دارای مضامین سیاسی اعتراضی و گاه بحث‌انگیز بوده‌اند.

دوران زندگی:

پدرش خیاط و مادرش ؛ اهل کرج و خانه‌دار بودند.

ابی در دوران کودکی دوست داشت خلبان شود. در مصاحبه‌ای وقتی از وی پرسیده‌ شــد کــه خوانندگی را چگونه آغاز کــرد چنین گفت: « از زمان چهار پنج سالگی. رادیو بــه ایران آمده بود ؛ولی آن‌قدر ما بودجه نداشتیم کــه یک رادیو بخریم. ضمن این‌که هنوز برق هم بــه همه‌ جا نیامده بود. بــه موسیقی گوش می‌کردم و آن را دوست داشتم. تفریح من در خانه خواندن بود؛ ضمن این‌که بارها هم گفته‌ام کــه از کلاس سوم دبستان در مدرسه صبح‌ها سر صف قرآن بــا قرائت اجرا می‌کردم. خب ایــن هم بــرای خودش یک نوع خوانندگی است. در سن ده یازده سالگی؛ رادیو و خوانندگانی بودند و مرتب فکر و ذکر من بــه غیر از مسالهٔ درس خواندن خوانندگی بود. در خانه؛ بــرای هم‌کلاسی‌هایم و همین‌طور بــرای بچه محل‌ها می‌خواندم ».

ابتدا در یک گروه دوستانه بــه نام Sunboys وسپس در باشگاه‌ها و کاخهای جوانان خواندن را آغاز کرد. اولین ترانهٔ او ترانه‌ای بود بــا نام عطش کــه بــرای فیلمی بــه همین عــنــوان ساخته شده بود. دومین ترانه‌اش چرا نام داشت؛ و شعر آن از مسعود هوشمند و آهنگش از حسین واثقی بود.

اما سومین ترانه‌ کــه بــه گفته خودش باعث معروفیتش شد؛ ترانه‌ای بــه نام شب بود؛ بــا شعر اردلان سرفراز و آهنگ منصور ایران‌نژاد کــه در شوی معروف میخک نقره‌ای از فریدون فرخزاد بــرای اولین بار پخش شد.

در همان دوران بــا شهبال و شهرام شب‌پره آشنا شــد و بــا آنها شروع بــه همکاری کرد. در کنار فرهاد مهراد مدت دو سال بــا گروه بلک کتز همکاری کــرد و مدت زیادی در کاباره کوچینی بــه روی صحنه رفت. ســپــس از ایــن گروه جدا شــد و بــه همکاری بــا آهنگ سازان و ترانه سرایان بزرگ پرداخت. دست آورد همکاری پیاپی ابی بــا بابک بیات آهنگ ساز و ایرج جنتی ترانه سرا منجر بــه خلق ترانه‌های ماندگاری شد. پیش از انقلاب کارهای زیادی عرضه کــرد ؛ولی هیچگاه آلبوم مستقلی از وی ارائه نشد. آهنگهای ماندگاری نظیر خورجین – سبد – شبزده – شب – پوست شیر – خالی و آهنگهای دیگر کــه بسیاری از آنها بعد از انقلاب در خارج از کشور بــه صورت کاست و سی دی بــه بازار عرضه شد. همچنان در آن سالها بر روی تعداد زیادی از فیلمها ترانه خواند و سکانسهایی ماندگار از تلفیق هنر کارگردانان ؛ بازیگران و صدای “ابی” ساخته شد.

ابی دو سال پیش از انقلاب بــرای اجرای یک سری کنسرت در آمریکا از ایران خارج شــد و بــه دلیل انقلاب ایران؛ در آمریکا ماندگار شــد .او در سالهای سخت و سنگین غربت نــیــز کارش را بــا ترانه سرایان و آهنگسازان نام آشنا ادامه داد.

این خواننده ایرانی در اجرای کنسرت نــیــز بــه موفقیتهای بسیاری دست یافت و درهای سالنهای بزرگ و مشهور جهان را بــه روی ایرانیان باز کــرد و بــا اتکا بر توان صدایش در اجراهای زنده و همچنین ترانه های خاطره ساز و محبوبش سالانه هزاران ایرانی را در ایــن سالنها در اقصی نقاط جهان گرد هم آورد ... از جمله سالنهای نامداری کــه در آنان برنامه اجرا کــرد می توان بــه ایــن سالنها اشاره کــرد : یونیورسال آمفی تئاتر (لس آنجلس) ؛ شراین آدوتوریوم (محل برگزاری مراسم اسکار) ؛ گریک تیاتر (لس آنجلس) ؛ کندی سنتر (واشنگتن) ؛ اپرای سیدنی (همراه بــا ارکستر سمفونی سیدنی ) ؛ سالن سلطنتی نوبل (استکهلم ) ؛ کویین آمفی تئاتر (ونکوور) ؛ گلوین (سالن بین المللی سوید ) ؛ فیلارمونیک برلن (برلین) ؛ گلف دبی (سالن بین المللی دبی) ؛ اویشن کلاب (سالن بین المللی دبی ) ؛ کنسرت هاوس (یوتبوری) و …

او در تمام دوران هنری اش بــا بهترین ترانه سرایان و آهنگسازان ایران همکاری داشته و بهترین آثار آنان را اجرا نموده است. شاید از اصلی ترین دلایل موفقیت او و ماندگار شدن آثارش در طول بیش از سی سال همین همکاری هاست ؛ کــه حاصلش خلق ترانه هایی ماندگار در ترانه نوین ایران می باشد ... از جمله بزرگانی کــه بــا آنها همکاری داشته اســت می توان بــه ترانه سرایانی چــون : ایرج جنتی عطایی ؛ اردلان سرفراز ؛ شهیار قنبری ؛ لیلا کسری(هدیه) ؛ منصور تهرانی ؛ زویا زاکاریان ؛ هما میر افشار و غیره اشاره کــرد و از آهنگسازانی چــون زنده یاد واروژان ؛ بابک بیات ؛ فرید زلاند ؛ سیاوش قمیشی ؛ محمد شمس ؛ اسفندیار منفرد زاده و غیره نام برد ... در ایــن میان؛ فرید زلاند و سیاوش قمیشی در صدر قرار دارند.

ترکیب ملودی فرید زلاند و کلام شهیار قنبری و تنظیم منوچهر چشم‌آذر منجر بــه خلق ترانه‌ای بــا نام «نون و پنیر و سبزی»شد کــه می‌توان آن را سمبل ترانه‌های معترض دورهٔ خود بــه حساب آورد. ایــن ترانه بــا اجرای مشترک ابی و داریوش بــه عــنــوان یکی از ترانه‌های ممنوعه در سال‌های اوایل دههٔ ۱۳۷۰ در ایران بــه صورت پنهانی دست بــه دست می‌گشته ‌است.

صرف‌نظر از مسائل سیاسی؛ در ترانه‌های خود بــه مسائل اجتماعی نظیر فقر؛ آزادی بیان و حقوق زنان نــیــز توجه دارد. سه ترانهٔ «هلا»؛ «سیاه‌پوش‌ها» و «بانوی خاوری» نمونه‌هایی مناسب از ایــن دست هستند.عشق هم در کلام او گاه رنگ و بوی زمینی و جسمانی پیدا می‌کند و عاشق؛ از چشم و لب و قد و تن یار سخن بــه میان می‌آورد. مانند ترانۀ «مداد رنگی» و گاه چنان ژرف؛ متعالی و مقدس می‌شود کــه سخن از معراج و رجعت و خدا شدن بــه میان می‌آید مانند ترانۀ «رازقی». اکثر ایــن ترانه‌های عاشقانه؛ اشعار ترانه‌ سرایان معاصر هستند؛ ولــی در لابه‌لای آنها اشعار عرفانی شعرای متقدم نــیــز دیده می‌شود .مانند آهنگ «حیلت رها کن» کــه شعر آن از مولوی اســت و آهنگ «خدا می‌داند» کــه شعر آن از شمس مشرقی شاعر و عارف قرن هشتم است.

او کــه پــس از انتشار آلبوم شب نیلوفری؛ صحبت از بازنشستگی بــه میان آورده بود ؛پس از آن نــیــز در زمینۀ تولید آلبوم و اجرای کنسرت؛ بــه فعالیت پرداخت. او معتقد اســت کــه بــه روی صحنه رفتن و یــا انتشار آلبوم؛ فرصتی آموزشی در اختیارش قرار می‌دهد و موجب تجربه‌اندوزی بیشتر می‌گردد و ایــن در نزد وی بهترین انگیزه و محرک بــرای تداوم بخشیدن بــه حرفه‌اش بوده است. او خوانندگی را عشقی می‌داند کــه هرگز از آن جدایی نخواهد داشت.

ابی را بــا لقب «آقای صدای موسیقی پاپ ایران» بــه مدد قدرت و توانایی اجرا و خواندنش در برنامه‌های زنده و تحریرهای سنگین در موسیقی پاپ می‌شناسند. او دارای صدایی از جنس باریتون اســت و در سبک‌های مختلف موسیقی صاحب اثر است: بالاد‌؛ موسیقی فولکلور؛ پاپ تهرانجلس؛ دنس ؛ هاوس و ترنس. تحت تأثیر خوانندگانی چــون فرهاد مهراد؛ جنسیس؛ جیم موریسون؛ یوتو؛ کلدپلی و پر گسله بوده است. برخی او را بــا تام جونز خوانندهٔ سرشناس بریتانیایی مقایسه کرده‌اند؛ بــا ایــن تفاوت کــه ابی را بر خلاف تام جونز دارای تمایلات سیاسی می‌دانند.

زندگی شخصی :

اولین ازدواج رسمی اش در سال ۱۳۵۳ بود و سه دختر بــا نامهای: خاتون ؛سایه و عسل حاصل ایــن پیوند بودند. ابی پــس از تولد سایه در یک گفتگوی کوتاه اظهار داشت چــون بچه اولم دختر بود بــه همین جهت علاقه زیادی بــه پسر داشتم و حالا کــه سایه بــه دنیا آمده خدا را شکر می کنم و دیگر دختر و پسر بودنش برایم فرقی ندارد ... هرسه فرزندانش دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و پدر نــیــز بــرای هــر سه آن ها یک ترانه خوانده‌ است. ایرج جنتی عطایی و بابک بیات ترانه سرا و آهنگساز خاتون؛ بــرای دومین فرزند ابی هم شعر و آهنگ ساختند ... ابی چند سال پــس از اینکه ازدواج اولش بــه جدایی انجامید در مصاحبه ای در ۲۵ آبان۱۳۷۵ بــا برنامه روز هفتم رادیو BBC ازدواج دومش را تکذیب کرد؛ امــا بعدها معلوم شــد کــه قبل از اینکه موضوع را تکذیب کــنــد بــا خانم « مهشید » ازدواج کرده بود. مهشید مدیر بیشتر برنامه ریزی کارهای موسیقی و کنسرتهای ابی اســت و یک پسر بــا نام فرشید دارد.

ماجرای ترانه ملی گرایانه خلیج فارس در دبی :

شاید ترانهٔ ملی ‌گرایانهٔ خلیج فارس بیشتر از آنکه بــرای خواننده‌اش وجهه یــا اعتبار بــه همراه آورده باشد؛ منشأ دردسر و سوء تفاهم گشته است. در پی امتناع ابی از خواندن ترانۀ خلیج فارس در کنسرت‌های دبی؛ شایعاتی مبنی بر اهدای یک هواپیمای مجلل از طرف حاکم دبی بــه ابی بــه خاطر خودداری از خواندن ایــن ترانه؛ در برخی رسانه‌های ایرانی منتشر شــد کــه واکنش شدیداللحن خواننده را نــیــز متعاقب آن بــه همراه داشت. ابی در پاسخ بــه ایــن شایعات؛ انتساب هــر گونه هواپیمای شخصی را بــه خود رد کــرد و دلیل امتناع از خواندن ایــن ترانه را در دبی؛ از دست ندادن پایگاهی نزدیک بــه ایران جهت ارتباط بــا هموطنان خویش عــنــوان کرد. ابی معتقد اســت حضور وی و سایر هنرمندان خارج از کشور در اطراف ایران؛ بــه مراتب مهم‌تر و کارسازتر از نبودشان است. در نزد وی؛ کنسرت‌های دبی وسیله‌ای بــرای تماس بــا مردم داخل ایران است.

بازی در فیلم :

او در فیلم بوی گندم؛ محصول سال ۱۳۵۶ بــه کارگردانی محمد دلجو و امیر مجاهد؛ و فیلم ناخدا بــا خدا؛ محصول سال ۱۳۵۲ بــه کارگردانی نصرت‌الله وحدت بــه عــنــوان بازیگر حضور داشت. فیلم بوی گندم؛ ماجرای سیامک؛ اسی و تقی سه دوست آس و پاسی اســت کــه ابی در آن نقش تقی را بازی کرد. تقی معتاد اســت و نصیحت‌های سیامک را بــرای ترک اعتیاد نمی‌پذیرد و عاقبت نــیــز در پایان داستان می‌میرد. در ایــن فیلم محمد دلجو؛ آیلین ویگن و شهرام شب‌پره نــیــز ایفای نقش ‌کردند. بعدها ابی از بازی در ایــن فیلم اظهار ندامت و پشیمانی کــرد و آن را دخالت در حوزهٔ غیرتخصص خود عــنــوان کرد. در فیلم ناخدا بــا خدا؛ ظاهراً نقش کوتاهی داشته است.

وی بــه عــنــوان خواننده نــیــز در سینمای ایران فعالیت داشته‌ است. طبق آمار بانک جامع اطلاعات سینمای ایران؛ در بین ۲۹۶ خواننده‌ای کــه در سینمای ایران فعالیت داشته‌اند؛ ابی بــا خوانندگی در ده فیلم؛ مقام سیزدهم را بــه خود اختصاص داده اســت و از ایــن لحاظ بــا شهپر؛ دیگر خوانندهٔ ایرانی برابری می‌کند.

کتاب ترانه‌های ماندگار: ستاره‌های سربی

متن ترانه‌های ایــن خواننده در کتابی مستقل؛ تحت عــنــوان «ترانه‌های ماندگار: ستاره‌های سربی» توسط حامد حمیدا گردآوری شده اســت کــه در سال ۱۳۷۹ بــه چاپ رسید. کتاب بــا مقدمه‌ای دربارهٔ سیر ترانه‌ سرایی در ایران آغاز و آنگاه؛ بــا متن ترانه‌های خوانده‌شدهٔ ابی تــا قبل از سال انتشار کتاب؛ در قالب سیزده دفتر بــه پایان می رسد.

تحصیلات و مدارک علمی:

اخذ مدرک معتبر دکترای موسیقی از بالاترین سطح مــمــکن جهان(آخن آلمان)

افتخارات:

نفر اول اولین فستیوال معتبر جهانی صدا در ترکیه کــه اولین فستیوال شناخت صدای برتر جهان بود کــه ابراهیم حامدی در اولین بــه مقام اول رسید! بــا حضور خوانندگان معروف جهانی.

نفر اول فستیوال معتبر جهانی صدا در اپرای سیدنی بــا حضور خوانندگان معروف جهانی.

نفر اول فستیوال معتبر جهانی صدا در فرانسه بــا حضور خوانندگان معروف جهانی.

نفر اول فستیوال معتبر جهانی صدا در ایتالیا بــا حضور خوانندگان معروف جهانی.

کسب لقب جهانی آقای صدا(mr song) در اول شدن در فستیوال اپرای سیدنی.

اخذ مدرک معتبر دکترای موسیقی از بالاترین سطح مــمــکن جهان(آخن آلمان).

قدرانی از ابی در اپرای آخن بــه دلیل افتخاراتی کــه در عرصه جهانی کسب کرد.

کسب لقب بسیار معتبر استاد صدا(master of voice) کــه بــه وی در سطح جهانی اختصاص داده شد.

پرفروش ترین آلبوم تاریخ موسیقی ایران ستاره های سربی بــا صدای ابی(که فروش بی سابقه ای داشت)و بارها در شوی کمپانی کلتکس ایــن مسئله بازگو شد.

در نظرسنجی‌ای کــه از طرف شبکۀ تلویزیونی من و تو بــا عــنــوان «ماندگارترین ترانه‌های ایرانی» انــجـام گرفت؛ ترانۀ «پوست شیر» بــه عــنــوان برترین ترانۀ ابی معرفی شد. دیگر ترانه‌های برتر ابی در ایــن فهرست؛ بــه ترتیب عبارتند از: «ستاره‌های سربی»؛ «مست چشات»؛ «درخت»؛ «خالی»؛ «خلیج فارس»؛ «محتاج»؛ «شب‌زده»؛ «کی اشکاتو پاک می‌کنه»؛ «گریه نکن»؛ «با تو» و «شکار».

آثار :

خواننده در فیلمهای :

عطش

بی‌حجاب هیاهو ذبیح

بت‌شکن

شب زخمی

سلام تهران

خاکستری

بوی گندم

باغ بلور

آلبومها :

تپش

نازی ناز کن

شب‌زده

کوه یخ

با تو

غریبه

پیر خلیج ستارهٔ دنباله‌دار

تک آهنگها :

پنجره‌ها (مشترک بــا جمعی از خوانندگان)

A Chili Pum (مشترک بــا شهرام شب‌پره)

Marcella (مشتـرک بــا شهـرام شب‌پره)

زمین (مشترک بــا جمعی از خوانندگان)

جشن مهرگان (سرود انقلاب سفید)

بانوی ما (مشترک بــا سلی و نلی)

شهبانو (مشترک بــا نوش‌آفرین)

زنجیرو ورچین (دلنگ دلنگ)

جهان سوم (ناجی شرق)

یه روزی مهربون بودی

شب (اجرای کامل)

بر فراز آسمان‌ها

کتاب سوخته

عید نوروز

تک‌سوار

دلتنگی

راه من

عطش

تهمت

ظالم

خونه

پریا

رؤیای ما (مشترک بــا شادمهر عقیلی)

همین خوبه (با مشارکت شادمهر عقیلی در موزیک ویدیو)

نگرانت میشم

یه دختر (مشترک بــا شادمهر عقیلی)

 

عکس ابی

 

عکس ابی

 

عکس ابی و همسرش

 

عکس ابی و همسرش

  • امین تهرانی